جهان لطف و کرم افتخار اهل قلم
که نیست فضل و هنر را به از تو غمخواری
نه هرگز از تو رسیده به مویی آژنگی
نه هرگز از تو رسیده به موری آزاری
کجا حکایت آزاد مردی تو رود
بر آن زبنده و آزاد نیست انکاری
اگر چه جز تو بسی خواجگان قلم دارند
ولی تو دیگری و دیگران دگر آری
طمع بخامۀ بیمار تو همی دارم
که بی جگر بدهد آرزوی بیماری
بخدمت تو از آن نامدم که نیست هنوز
مرا نه رنگ نشستی نه روی رفتاری
ولیک زحمتت آورده ام به دست کسان
چگونه زحمت، دانی چنان که هر باری
بتو که صاحب دستاری التجا کردم
که تا وسیک جنسیّتی بود باری
مکن حوالت من بر در کله داران
که خاک بر سر هر مدبری کله داری
ز باد سبلت و قند ز مدمّغند چنان
که پیش ایشان نرزد سری به دستاری
زمال قسمت این بقعۀ خراب که نیست
بهیچ حالی مرغوب هیچ هشیاری
گرت میسر گردد بکن مسامحتی
بنام خادم داعی به چند دیناری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره قدردانی و بزرگداشت مقام نویسندگان و هنرمندان است. شاعر با بیان اینکه کسی مانند معشوقش نمیتواند در دنیا به هنرمندان کمک کند، به ویژگیهای انسانی و آزادگی آن فرد اشاره میکند و او را برتر از دیگران میداند. شاعر تاکید میکند که هنوز از معشوقش چیزی نگرفته و بلکه زحمتکشی او را به چالش میکشد. او از معشوق میخواهد که به او توجه کند و درخواستی را که برایش دارد، به افراد بیفایده نسپارد. در نهایت، شاعر از معشوقش تقاضا میکند که به او کمک کند و به درخواستهایش با نوعی مسامحه و تسامح پاسخ دهد.
هوش مصنوعی: جهان پر از مهربانی و محبت است، اما افتخار نویسندگان و اهل قلم به کسی نیست جز کسی که از هنر و فضیلت به جای غمخواری، حمایت کند.
هوش مصنوعی: هرگز از تو آسیبی به من نرسیده و هرگز از تو اذیتی بر من نیامده است.
هوش مصنوعی: این شعر به این مضمون اشاره دارد که آیا میتوان داستان زندگی فردی آزاد و مستقل را به کسی گفت که خود تحت قید و بند و محدودیتهاست و نمیتواند حقیقت را درک کند. به نوعی، این سوال مطرح میشود که چگونه میتوان تجربههای واقعی آزادگان را به کسی منتقل کرد که همچنان در انکار و وابستگی زندگی میکند.
هوش مصنوعی: هرچند که دیگران هم توانایی و علم دارند، اما تو منحصر به فرد هستی و مثل هیچکس دیگری نیستی.
هوش مصنوعی: من به امید بیداری و شفا برای تو هستم و آرزو میکنم که تنها بیماریام را تحمل کنم.
هوش مصنوعی: به خاطر تو به اینجا نیامدم، زیرا هنوز من نه چهرهای دارم که تو را خوش بیاید و نه رنگ و شواهدی از رفتارم که تو را راضی کند.
هوش مصنوعی: اما من زحمتی را که کشیدهام به دست افرادی آوردهام. آیا میدانی که هر بار چقدر سختی کشیدهام؟
هوش مصنوعی: به تو که دارای عظمتی هستی، پناه آوردم که اگر در سختی و مشکلات زندگیام به دادم رسیدی، شاید بار دیگر به زندگی و حرمت انسانیام برگردم.
هوش مصنوعی: نگذار که من را به در خانه کسانی بسپارند که بر خود میبالند، چرا که بر سر هر مدیری که ظاهراً باهوش است، فقط غم و پریشانی نشسته است.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و لطافت موی تو و شیرینی لبان تو، هرچه هم که برای دیگران ارزشمند باشد، در مقایسه با تو کمتر به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: از آنچه در این مکان خراب به ما رسیده، با هیچ حالتی نمیتوان آن را مطلوب دانست و هیچ بیداری در آن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر بتوانی، کمی با مردم نرمش کن و به عنوان خدمتکاری به جمعی، چند دینار به دست بیاور.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا به ناله و زاری همیبیازاری
جفای تو بکشم زانکه بس سزاواری
تو را به جان و تن خویشتن خریدارم
مرا به قول بداندیش میبیازاری
به جان شیرین مهر تو را خریدارم
[...]
نبود چون تو مَلِک در جهان جهانداری
نیافرید خدای جهان تو را یاری
خجسته آمد دیدار تو به عالم بر
خدایگان چو تو باید خجسته دیداری
تو راست مُلک و سزاوار آن تویی به یقین
[...]
ز عشقت ای عمل غمزهٔ تو خون خواری
بسی کشید تن مستمند من خواری
مراست عیش دژم تا شدی ز دست آسان
چگونه عیشی؟ با صد هزار دشواری
بدان دو چشم دژم عیش من دژم خواهی
[...]
در آی جانا با من به کار اگر یاری
وگرنه رو به سلامت که بر سر کاری
نه همرهی تو مرا راه خویش گیر و برو
تو را سلامت بادا مرا نگوساری
مرا به خانهٔ خمار بر بدو بسپار
[...]
اگر مدیحت گویم نیابم از تو عطا
وگر نگویمت از من همی بیازاری
اگرت گویم بخل واگر نگویم خشم
چه عادتست که تو میرخواره زن داری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.