مرا سیّ و دو خدمتکار بودند
همه یک خانه و یک روی و یک رای
و شاقانی چو مروارید خوشاب
سمن دیدار و خندان و شکر خای
همه سر تیز و سخت و چست و چالاک
همه پاکیزه روی و چهره آرای
یکایک از بن دندان بکارم
زده صف در صف و استاره بر پای
همه ثابت قدم انگام کوشش
همه در وقت راحت لذّت افزای
اگر خود فی المثل یک لقمه بودی
بخوردندی همه با هم بیکجای
بهر کاری که من فرمود میشان
بکردندی نجنبیدندی از جای
کنون بعضی از ایشان خود نماندند
ز آسیب سپهر حادثه زای
ز خان و مان بیفتادند ناکام
مگر جاجا یکی تنها و دروای
دوسه ناخوش قد زشت تبه رنگ
ز یکدیگر جدا بیگانه آسای
همه بی مغز و سست و کندوکاهل
بفرسوده ز چرخ عمر فسای
به روز از دست اینم بانگ و فریاد
به شب از رنج آنم ناله و وای
همی جنبد و زوری نیست در پای
نه در ایشان و نه در کار فرمای
منم اکنون و این یک لقمة گوشت
خداوندا بر این تنها ببخشای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز کین دل همی جوشید بر جای
زمانی دیر و آنگه جست برپای
خداوندا چنین گفتست حاسد
که میباشد مرا جای دگر رای
به معبودی که مستغنی است ذاتش
ز خواب و خورد و فرزند و زن و جای
که گر تا ره به دهلیز تو دانم
[...]
خداوندا در توفیق بگشای
نظامی را ره تحقیق بنمای
مرا دیدار خود آن لحظه بنمای
گره یکبارگیم از کار بگشای
نخواهی کَز بزرگان جُور بینی
عزیزِ من، به خُردان بَرببخشای
اگر طاقت نداری صَدْمَتِ پیل
چرا باید که بَر موران نهی پای؟
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.