کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۲۳ - ایضاً له
دست آن به که خود قلم باشد
کش سر و کار باقلم باشد
نی ز نی کن ، قلم زنی بگذار
کانک این کرد محترم باشد
زهره را کار از آن بساز و نو است
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۲۴ - ایضا له
زهی سرفرازی که در پیش حکمت
سپهر از دل و دیده محکوم باشد
تو باشی وجز تو نباشد اگر زانک
امامی درین عصر معصوم باشد
بتحقیق بدبخت آنرا شناسم
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۲۵ - وله ایضا
سرو را وعده های چنان باید
که به انجاز مقترن باشد
هر امیدی که آن وفا نشود
بتر از یاس دلشکن باشد
وعده هایی دراز بی حاصل
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۲۶ - و له ایضاً
ای آنکه فلک سغبۀ ایّام تو باشد
دوران فلک بر حسب کام تو باشد
این آز شکم خوار که سیری نشناسد
ضامن بکفافش کف مطعام تو باشد
حاشا که کف راد نرا بحر کنم نام
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۲۷ - وله ایضا فی صفة الفرس
مرا اسبیست الحق این چنین اسب
زیان مال و نقص جاه باشد
همه تن استخوان چون اسب عاجست
که در شطرنج جفت شاه باشد
چو دیواریست بر روی بلندی
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۲۸ - ایضا له
فرستادم بتو شعری که با آن
حدیث جادوی بابل چه باشد؟
نفرمودی مبالاتی و انرا
برون از خشمکی محمل چه باشد؟
بیفرسدم چو یخ بر جا و گفتم
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۲۹ - ایضا له
صدرا ز برای خدمت تو
گر بذل کنیم جان چه باشد؟
تا مدحت تست بر زبانم
شیرین تر ازین زبان چه باشد؟
جز خصمی دولت تو کردن
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۳۰ - وله ایضا
توقّف چون بود در آنچه صاحب
بنوک کلک خود فرموده باشد
همانا در نیارد بست گردون
دری کاقبال تو بگشوده باشد
ولیک از روی طالع کارمن خود
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۳۱ - ایضاً له
ای سروری که زیبد ، کز نعل مرکب تو
در دست و پای دولت، خلخال و پاره باشد
خورشید چرخ پیما ، با آن شکوه و هیبت
در موکب جلالت ، خود یک سواره باشد
در معرضی که خشمت ، آهخت تیغ کینه
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۳۲ - ایضا له
مفتی مشکلات شرع کرم
کز تو کام امید حاصل شد
سایۀ تو بر افتاب افتاد
از پی مهر تو همه دل شد
یک سوال مرا جواب اندیش
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۳۳ - وله ایضا
ز دریای دست توای نامدار
کسی را چون من کار مشکل نشد
بضاعت فرستادمش بهر سود
خود از موج خیزش به ساحل نشد
زباد مخالف مگر غرقه گشت
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۳۴ - ایضا له
صورت به جهان زشت تر از گور نبودی
وان صورت زشتش به مکان تو نکوشد
هرگز به جهان تلخ تر از مرگ نبودی
شیرین شد از آن گه که به حلق تو فروشد
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۳۵ - ایضا له
گفتم اکنون میوه های خوش خوریم
کین دو شاخ نو بهم پیوسته شد
خود ندانستم که ققل و پرّه اند
کین بدان پیوسته شد در بسته شد
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۳۶ - وله ایضا
تو به علم نجوم فخر کنی
گویی این اصل علمها آمد
چیست علم نجوم جز ژاژی
کالت و ساز هر گدا آمد؟
گاه گویی که آن صواب آمد
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۳۷ - و له ایضاً
ای که جزیاد مخلوق تو نخورد
لاله چون جام پر شراب کند
ابر سرمایۀ گهرباری
از سر کلکت اکتساب کند
آتش خاطرت چو شعله زند
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۳۸ - ایضا له
به ذات خویش اگر چند مرد نیک بود
و لیک صحبت بد نیک را تباه کند
چنانکه مازوکز وی سپید گردد پوست
چو جفت زاج شود عالمی سیاه گند
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۳۹ - وله ایضا
کسی که او نظر عقل در زمانه کند
چنان سزد که همه کار عاقلانه کند
بر آنچه خاطر موری ازو بیازارد
اگر خود آب حیاتست از آن کرانه کند
قناعتست و مروّت نشان آزادی
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۴۰ - ایضا له
زهی تازه رویی که خلق لطیفت
ز سندان به دی ماه گل بشکفاند
به بستان چو بلبل دبستان بسازد
بجز مدحت از دفتر گل نخواند
صبا گر ز انصافت آگاه گردد
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۴۱ - ایضا له
در نگر در صدر دیوان و ببین
خواجگان نو که صف پیوسته اند
سر بسر بازاریان مختلف
جمع گشته جمله در یک رسته اند
دست خلقی تا قلم بگشاده اند
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۴۲ - وله ایضا
صاحبا عمریست تا از عدل تو
عالمی در انتهاز فرصه اند
تا نظر در کار آنها افگنی
کز تظلّم رافع این قصّه اند
لعبها بینند در شطرنج ملک
[...]