گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
منوچهری

آن روز که او جوشن خر پشته بپوشد

از جوشن او موی تنش بیرون جوشد

چندان بزند نیزه که نیزه بخروشد

بندش به هم اندرشود از بسکه بکوشد

بیدل دهلوی

زین ساز بم و زیر توقع چه خروشد

از گاو فلک صبح مگر شیر بدوشد

آربش‌کر و فر دونان همه پوچ‌ست

زان پوست مجو مغز که از آبله جوشد

تحقیق ز تمثال چه‌گل دسته نماید

[...]

ادیب الممالک

مشروطه عروسی است که گر چهره نپوشد

هر دیده مر او را پی دیدار بکوشد

مستی که از این دست یکی جرعه بنوشد

دین و خرد وهوش بساقی بفروشد

ملک‌الشعرا بهار

گر خون خیابانی مظلوم بجوشد

سرتاسر ایران کفن سرخ بپوشد

گر خون خیابانی مظلوم بجوشد

سرتاسر ایران کفن سرخ بپوشد

گر خون خیابانی مظلوم بجوشد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه