ای که جزیاد مخلوق تو نخورد
لاله چون جام پر شراب کند
ابر سرمایۀ گهرباری
از سر کلکت اکتساب کند
آتش خاطرت چو شعله زند
زهرۀ روزگار آب کند
چون سخن رانم از کله داریت
نرگس از شرم قصد خواب کند
جز خداوند خواجه ننویسد
گر عطارد ترا خطاب کند
آفتاب از حیای تو هردم
زابر برروی خود نقاب کند
هرکه از خدمت تو دوری جست
هم فراق توش عذاب کند
نه ز تقصیر باشد از خادم
کمترک عزم این جناب کند
حاش لله که خاطر اشرف
با من از بهر آن عتاب کند
آفتابی تو و درین موسم
پشت هرکس برآفتاب کگند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جاذبه خاص خداوند و مقام او میپردازد. شاعر با زبانی خیالانگیز، از تاثیرات وجود خداوند بر عالم و مخلوقات سخن میگوید. او به زیبایی گل لاله و حیاط آفتاب اشاره میکند و میگوید که تنها خداوند میتواند سرنوشت انسانی را رقم بزند. همچنین، ستایش از خدام و پیروان خدا نیز در این شعر به چشم میخورد و شاعر به دوری از او را عاملی برای عذاب و رنج میداند. در نهایت، شاعر به عشق و عشقورزی خداوند اشاره میکند و زیبایی آن را با جلوههای نورانی آفتاب مقایسه میکند.
هوش مصنوعی: ای کسی که زیباییات باعث شده هیچ موجودی مانند لاله به زیبایی و خوشبو بودن شراب نباشد.
هوش مصنوعی: ابر، سرمایهای با ارزش را از صدر کار تو به دست میآورد.
هوش مصنوعی: وقتی یاد تو در ذهنم شعلهور میشود، سختیها و تلخیهای زندگی را از بین میبرد.
هوش مصنوعی: وقتی من درباره شکوه و مقام تو صحبت میکنم، نرگس به خاطر شرمش، میخواهد بخوابد.
هوش مصنوعی: هیچ کس جز خداوند برای تو نخواهد نوشت، حتی اگر عطارد (سیاره) هم با تو سخن بگوید.
هوش مصنوعی: خورشید از شرم وجود تو هر لحظه برای خود پوششی میسازد.
هوش مصنوعی: هر کسی که از خدمت و حضور تو فاصله بگیرد، باید عذاب جدایی از تو را تحمل کند.
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که هرچند ممکن است خادم یا خدمتگزار از خود کوتاهی کند، اما این کمبود نباید به پای اراده و تصمیم جدی کسی نوشته شود. به عبارت دیگر، اگر کسی در کاری به شکست برمیخورد، نباید تمام تقصیر را به گردن خادم یا کسی که در کنار اوست انداخت.
هوش مصنوعی: به هیچ وجه ممکن نیست که خاطر شریف او به خاطر این نکته با من خُرده بگیرد.
هوش مصنوعی: تو مانند آفتابی و در این زمان، هر کسی که بر تو تکیه کند، از نور و گرمای تو بهرهمند خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دیوه هر چند کابرشم بکند
هرچه آن بیشتر به خویش تند
بر سر باد تند و موج بلند
تا بیک آبخوستشان افکند
نرسد دست من به چرخ بلند
ورنه بگشادمیش بند از بند
قسمتی کرد سخت ناهموار
بیش و کم در میان خلق افکند
این نیابد همی به رنج پلاس
[...]
ای سنایی! ز جسم و جان تا چند؟
برگذر زین دو بینوا در بند
از پیِ چشمزخمِ خوشچشمی
هر دو را خوش بسوز همچو سپند
چه کنی تو ز آب و آتش یاد
[...]
ای بعزم تو فتح را پیوند
پست با همت تو چرخ بلند
خان عادل تویی و از عدلت
هست چون خلد عدن خطبه چند
دین حق را کمالی و مرساد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.