سرو را وعده های چنان باید
که به انجاز مقترن باشد
هر امیدی که آن وفا نشود
بتر از یاس دلشکن باشد
وعده هایی دراز بی حاصل
کاهش جان و رنج تن باشد
هیچ وقعی ندارد آن بخشش
که نه از دست خویشتن باشد
با رمنّت نیریزد آن انعام
که نه در جیب پیرهن باشد
قدری زرکه وجه داعی بود
تا بدان قابل منن باشد
به خزینه رسید و رفت فرو
همچو لقمه که در دهن باشد
این چنین بخشش وصلت نبود
ریش خند وز نخ زدن باشد
قلتبانی که بود مستخرج
در حق او ترا چه ظن باشد؟
کوچو مقصود خویش حاصل کرد
گر به حیلت وگر به فن باشد
غم آن می خورد که باقی من
بر دوسه ... خواره زن باشد
چه سخن روزیم که خیره مرا
هر چه باشد در آن سخن باشد
وجه انعام من ز حاصل ساز
نه ز باقی که درد دن باشد
نه خدایم که در همه گیتی
آنچه باقیست وجه من باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به مفهوم وعدهها و امیدها پرداخته و بیان میکند که وعدههایی که به حقیقت نپیوندند، نه تنها امید بخش نیستند بلکه دل را نیز میشکنند. وعدههای بیمحتوا جان و جسم انسان را به رنج میاندازند. او تأکید میکند که بخششهایی که از دل و نیت صادقانه نیفتند، ارزشی ندارند و باید از منابع واقعی و قابل دسترس باشد. در نهایت، شاعر بر این باور است که ارزش و معناداری در بخشش واقعی وجود دارد و نه در وعدههای توخالی و بیفایده.
هوش مصنوعی: سرو باید وعدههایی دریافت کند که به تحقق واقعی منجر شود.
هوش مصنوعی: هر امیدی که به آن وفا نشود، بدتر از ناامیدی و دلشکستگی است.
هوش مصنوعی: وعدههای طولانی که عملی نمیشوند، فقط باعث کم شدن روحیه و افزایش درد و رنج جسمی میشود.
هوش مصنوعی: بخشش و عطایی که از دل و اراده خود انسان نیاید، ارزشی ندارد و هیچ اهمیتی ندارد.
هوش مصنوعی: اگر هدیهای در دست نیست، همان بهتر که در دل هم شوقی برای آن نباشد.
هوش مصنوعی: مقداری زردی در چهره کسی که دعوت میکند وجود دارد تا آن شخص را شایستهی توجه و پذیرش کند.
هوش مصنوعی: به جایی رسید که همه چیز در اختیارش بود و به آرامی همانند لقمهای که در دهان است، به سمت هدفش حرکت کرد.
هوش مصنوعی: این طور محبت و بخشش به خاطر وصل و ارتباط تو نیست، بلکه ممکن است صرفاً یک بازی و شوخی باشد.
هوش مصنوعی: اگر کسی را که در حال مستی و غفلت به سر میبرد، به قضاوت مینشینی، چه تصوری میتوانی از او داشته باشی؟
هوش مصنوعی: انسان باید به هر طریقی که شده به هدفهای خود برسد، چه با نیرنگ و فریب باشد، چه با مهارت و فن.
هوش مصنوعی: غم آن را میخورم که باقی زندگیام به دست چند زن بیارزش بیفتد.
هوش مصنوعی: چه سخنی است که مرا به حیرت وا میدارد، هر چه باشد در آن سخن وجود دارد.
هوش مصنوعی: منحصر به فرد بودن هدیه من به وسیله حاصل زندگی است و نه چیز دیگری، زیرا درد و رنج دنیوی بر من سایه افکنده است.
هوش مصنوعی: من خدایم نیستم که در تمام دنیاست هر چیزی که باقی مانده به خاطر من باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر کرا راهبر زغن باشد
گذر او به مرغزن باشد
گله ها دارم و نگویم از آنک
عشق را مهر بر دهن باشد
عاشقان را چو کرم ابریشم
جامه هم گور و هم کفن باشد
عاشقی کز بلا بیندیشد
[...]
ظهرالنور ذوالمنن باشد
بطل الزور جان و تن باشد
تا تو را قدر خویشتن باشد
پیش چشمت چه قدر من باشد؟
سر و پا از قبیل تن باشد
در ره جان نه مرد و زن باشد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.