زهی سرفرازی که در پیش حکمت
سپهر از دل و دیده محکوم باشد
تو باشی وجز تو نباشد اگر زانک
امامی درین عصر معصوم باشد
بتحقیق بدبخت آنرا شناسم
که از دوستیّ تو محروم باشد
تو آنی که اسباب ارباب معنی
به سعی بنان تو منظوم باشد
خلوص دعا گو بدین خدمت اندر
همانا که معلوم مخدوم باشد
در آتش شوم از برای رضایت
وگر خود چو شمعم تن از موم باشد
به خدمت فرستاده ام ارمغانی
تو خود دان که آنرا چه مفهوم باشد
چه پوشیده دارم؟تو دانی که تحفه
ز خادم تقاضای مرسوم باشد
ولیکن سه سال است وین یک دقیقه
بناچار باید که معلوم باشد
که در مذهب شاعران آنچنانست
که مرسوم بگذاشتن شوم باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.