جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قصاید » شمارهٔ ۳ - فی نعت النبی صلی الله علیه و سلم
نگار من شتر انگیخت رو به حجره من
پذیره شترش رفت جان ز حجره تن
ز حجره چون شترش دیده شد قطار سرشک
چو سرخ مو شتران قطره زد ز حجره من
زند ز حجره مرا سیل خون دل شترک
[...]
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قصاید » شمارهٔ ۴ - القصائد
سحر چو بر دل من تافت نور صبح نشور
صدای صیحه قوموا شنیدم از دم صور
ز خواب جستم ازان صیحه و درآن جستن
مرا به خیمه ابداعیان فتاد عبور
به هم نشسته گروهی مقدسان دیدم
[...]
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قصاید » شمارهٔ ۵ - قصیده اخری
این نه قصر است همانا که بهشت دگر است
که گشاده به رخ اهل صفا هشت دراست
جای آن دارد اگر هشت بهشتش خوانند
چون ز هر نقش دراو حوروشی جلوه گر است
تابه دانش پی نظاره آن حوروشان
[...]
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قصاید » شمارهٔ ۷ - در جواب نامه سلطان روم
چو از تنوع اوضاع گنبد دایر
بیاض صبح نمود از سواد شب ظاهر
طلوع نیر خور رونق نجوم ببرد
هجوم نور قوی شد ضعیف را قاهر
شوند گمشدگان در نشیمن غیبت
[...]
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قصاید » شمارهٔ ۸ - قصیدة اخری
وه این چه بارگیست که بهر تجملش
زیبد ز زرکش اطلس چرخ فلک جلش
شکلیست بس بدیع که نتوان نگاشتن
بر صفحه ضمیر به کلک تخیلش
پوینده استری که چو صرصر به پای سعی
[...]
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قصاید » شمارهٔ ۹ - وایضا له
ای ماه نوت تراشه سم
بر سنبله داسه بسته از دم
بر سم تو آن نه نعل و میخ است
شد پی سپرت هلال وانجم
با پویه تو چو گوی کرده
[...]
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - فی تاریخ وفاتة قدس سره
به بوستان ولایت کهن درخت بلند
که عمرها به سر اهل فقر سایه فکند
چو شاخ سدره نه در سربلندیش همتا
چو باغ روضه نه در میوه بخشیش مانند
فروغ آن به فیوض کرم گرانمایه
[...]
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - تاریخ دیگر
به هشتصد و نود و پنج در شب شنبه
که بود سلخ مه فوت احمد مرسل
کشید خواجه دنیا و دین عبیدالله
شراب صافی عیش ابد ز جام اجل
قرارگاه دلش باد در مدارج قرب
[...]
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » فصول اربعه » فصول اربعه: سرطان
باز آتش خور ساخت سمندر سرطان را
افروخت چو آتشکده گلزار جهان را
هم کرد عیان باد سموم آه حزین را
هم ساخت بیان نار حجر سر نهان را
از شعله و دود سحر و شام جهان سوخت
[...]
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » فصول اربعه » فصول اربعه: خزان
دگر شد بهر سنجیدن برابر عدل دوران را
ز کافور و ز مشک روز و شب دو پله میزان را
ولیکن مشک افزونتر شود گرچه هوا از برد
کند کافور کاری هر نفس کوه و بیابان را
شد از یبس دماغ دهر سودا غالبش آن نوع
[...]
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » فصول اربعه » فصول اربعه: بهار
وزد باد بهار احیای اموات گلستان را
ز انفاس مسیحی تازه سازد عالم جان را
کند گل جلوه و افغان کشد بلبل وزان هر دو
رسد برگ و نوا محزوندلان بیتالاحزان را
نهد هر لاله کوهی پر آتش عنبر سوده
[...]
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » فصول اربعه » فصول اربعه: دی
ز خرگه فلک آتش نهفت دود سحاب
درا به خرگه و آتش فروز از می ناب
نمونه بهر مشمع نمود قوس قزح
پی لفافه خرگاه آسمان ز سحاب
اگر نه ابر لفافست بهر خرگه چرخ
[...]
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » ستهٔ ضروریه » دیباچه
حسن کلام قافیه سنجان سحر فن
لطف ادای نکته وران شکر شکن
نعت شهی سزد که بتأئید ذی المنن
بنموده ماه معجزش از مطلع سخن
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » ستهٔ ضروریه » دیباچه
بیت القصیده همه خیل سخن وران
شه بیت جنس نظم همه مدح گستران
حمد و ثنای پادشهی دان که از رهش
یکپاره سنگ شد گهر عالی افسران
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » ستهٔ ضروریه » دیباچه
سایه حق مهر سکندر جناب
کآمده هم سایه و هم آفتاب
بازوی ملت قوی از جهد او
دین علم افراخته در عهد او
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » ستهٔ ضروریه » دیباچه
در یکتای بحر نیک نامی
امام زمره اقطاب جامی
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » ستهٔ ضروریه » شمارهٔ ۱ - روح القدس
زهی به خامه قدرت مصور اشیا
هزار نقش عجب هر زمان از او پیدا
چه خامهایست که در کارگاه کن فیکون
نگشته بیرقم او ز قطره تا دریا
چه قدرتیست که در بارگاه چرخ بلند
[...]
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » ستهٔ ضروریه » شمارهٔ ۲ - عین الحیات
حاجبان شب چو شادروان سودا افکنند
جلوه در خیل بتان ماه سیما افکنند
صد هزاران کرم شبتاب از شبستان سپهر
لمعها بر پرده شبگون غبرا افکنند
هر زمان صد گونه اشکال بدیع از کلک صنع
[...]
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » ستهٔ ضروریه » شمارهٔ ۳ - تحفة الافکار
آتشین لعلی که تاج خسروانرا زیورست
اخگری بهر خیال خام پختن در سرست
شه که یاد از مرگ نارد زوست ویرانی ملک
خسرو بی عاقبت خسر بلاد و کشورست
قید زینت مسقط فرو شکوه خسرویست
[...]
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » ستهٔ ضروریه » شمارهٔ ۴ - قوت القلوب
جهان که مرحله تنگ شاهراه فناست
درو مجوی اقامت که راه شاه و گداست
کجا محل اقامت که قاطعان طریق
بنقد دین و دل اندر کمین پی یغماست
چه مرحله است که پا نانهاده بهر شدن
[...]