گنجور

 
جامی

ای ماه نوت تراشه سم

بر سنبله داسه بسته از دم

بر سم تو آن نه نعل و میخ است

شد پی سپرت هلال وانجم

با پویه تو چو گوی کرده

چوگانی چرخ دست و پاگم

در پیکر تو ز بس فراست

شکل فرسی لباس مردم

تا ساخت قضا قضیم توجو

سینه ز حسد شکافت گندم

هرجا گه تک فتد نگاهت

گام تو کند برآن تقدم

پیچیده سهیل تو در افلاک

چون صوت ترانه گوی درخم

گر واهمه ضرب تازیانه

برتو کند از قفا توهم

سم ناشده تر جهی ز هر جوی

ور خود باشد به عرض قلزم

تو گام زنان به راه و دایم

می آید ازین بلند طارم

مشتق ز دوام راکبت را

چون کوس سحر دعای دم دم

یعنی شه غازی آن که دارد

بر ملک و ملک ره تحکم

هر صبح ز کوس شاه جامی

قانون دعا کند تعلم

مقبول طبیعتش نیفتد

الابه همین دعا ترنم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
ناصرخسرو

از بهر چه این کبود طارم

پر گرد شده است باز و مغتم؟

زیرا که درو خزان به زر آب

بر دشت نبشت سبز مبرم

گشت آب پر از تم و کدر صاف

[...]

ازرقی هروی

آمد رمضان بخیر مقدم

دیشب بسلام خان اعظم

جمشید زمان سکندر وقت

مقصود وجود نسل آدم

ای امر تو چون نفاذ تقدیر

[...]

مسعود سعد سلمان

مرداد مهست سخت خرم

می نوش پیاپی و دمادم

از گردون طبع خاک پر تف

وز باران چشم ابر پر نم

بر دشت لباسهای رو نیست

[...]

سنایی

ای چهرهٔ تو چراغ عالم

با دیدن تو کجا بود غم

شد خلد به روی تو سرایم

بی روی تو خلد شد جهنم

ای شمسهٔ نیکوان به خوبی

[...]

انوری

ای زرین نعل آهنین سم

ای سوسن گوش خیزران دم

ای باد صبا گرفته در گل

با آتش تو چو ساق هیزم

سیر تو به گرد خط ناورد

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه