گنجور

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۱ - در مناجات باری تعالی

 

مقدری نه به آلت به قدرت مطلق

کند ز شکل بخاری چو گنبد ازرق

نه خشت و رشتهٔ معمار را درو بازار

نه چوب و تیشهٔ نجار را درو رونق

به حکمتی که خلل اندرو نیابد راه

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۲ - در مدح امیر اسفهسالار فخرالدین اینانج بلکا خاصبک

 

ای سپاهت را ظفر لشکرکش و نصرت یزک

نه یقین بر طول و عرض لشکرت واقف نه شک

بسته گرد موکبت صد پرده بر روی سماک

کرده نعل مرکبت صد رخنه در پشت سمک

هرکجا حزم تو ساکن موج فوجی از ملوک

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۳ - در مدح جلال‌الدین محمد

 

ای گشته نوک کلک تو صورت‌نگار ملک

او بی‌قرار و داده مسیرش قرار ملک

یارب چگونه در سر کلکی توان نهاد

چندین هزار تعبیه از کار و بار ملک

تا کلک در یمین تو جاری زبان نشد

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۴ - در وصف کوشک صدر سعید ابوالحسن عمرانی

 

حبذا کارنامهٔ ارتنگ

ای بهار از تو رشک برده به رنگ

صحنت از صحن خلد دارد عار

سقفت از سقف چرخ دارد ننگ

داده رنگ ترا قضا ترکیب

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۵ - در مدح مخدرةالکبری عصمة الدین مریم خاتون

 

مرحبا موکب خاتون اجل

عصمةالدین شرف داد و دول

آنکه بردست نهایت به ابد

وانکه بردست بدایت به ازل

آن به جاه و به هنر به ز فلک

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۶ - مدح شیخ امام جمال‌الاسلام

 

ای کرده درد عشق تو اشکم به خون بدل

وی یازدم سرشته به مهر تو در ازل

ای بی‌بدل چو جان بدلی نیست بر توام

بر بی‌بدل چه‌گونه گزیند کسی بدل

گشتی به نیکویی مثل اندر جهان حسن

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۷ - در مدح ناصرالدین طاهر و وصف ربیع

 

جرم خورشید چو از حوت درآید به حمل

اشهب روز کند ادهم شب را ارجل

کوه را از مدت سایهٔ ابر و نم شب

پر طرایف شود اطراف چه هامون و چه تل

سبزه چون دست به هم درزند اندر صحرا

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۸ - در مدح دستور نظام‌الملک صدرالدین محمد

 

به نیک طالع و فرخنده روز و فرخ فال

به سعد اختر و میمون زمان و خرم حال

به بارگاه وزارت به فرخی بنشست

خدایگان وزیران و قبلهٔ آمال

نظام مملکت و صدر دین و صاحب عصر

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۹ - دشمنان از وی دروغی گفته بودند خلوص خود و عذر مخدوم را گوید

 

ای ترا کرده خداوند خدای متعال

داده جان و خرد و جاه و جوانی و جمال

حق آنرا که زبر دست جهانی کردت

که مرا بیهده بی‌جرمی در پای ممال

بکرم یک سخن بنده تامل فرمای

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۰ - در مدح کمال‌الدین ابی‌سعد مسعود بن احمدالمستوفی

 

خدای خواست که گیرد زمانه جاه و جلال

جمال داد جهان را به جود و جاه و کمال

سپهر معنی مسعود کز قران سعود

نزاد مادر گیتی چو او ستوده خصال

قضا توان و قدر قدرت و ستاره محل

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۱ - در مدح صدرالامم کمال‌الدین محمود

 

ای به هستی داده گیتی را کمال

ملک را فرخنده هر روز از تو فال

صدر دنیایی و دنیا را به تو

هست هر ساعت کمالی بر کمال

چون وزارت آسمان رفعت شود

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۲ - در مدح ناصرالدین طاهر و تهنیت رمضان و تحویل حمل

 

سایه افکند مه روزه و روز تحویل

روز مسعود مبارک مه میمون جلیل

سایه‌ای نه که شود از رخ خورشید خجل

سایه‌ای نه که بود بر در خورشید ذلیل

سایه‌ای کز مدد مد سوادش دادست

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۳ - در مدح متمن الحضرة سعدالدین اسعد بن اسماعیل

 

مؤتمن اسعد بن اسماعیل

آن به قدر و شرف عدیم عدیل

هست خورشید آسمان جلال

هست مختار مهتران جلیل

آنکه در خاک حلم او آرام

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۴ - در مدح امیر ضیاء الدین مودود احمد عصمی و تهنیت او به تشریف سلطان

 

مبارک باد و میمون باد و خرم

همایون خلعت سلطان عالم

بلی خود خلعت سلطان بهرحال

مبارک باشد و میمون و خرم

ترا بیرون ز تشریف شهنشاه

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۵ - در ستایش اسب صاحب ناصر الدین و تخلص به مدح او

 

ای زرین نعل آهنین سم

ای سوسن گوش خیزران دم

ای باد صبا گرفته در گل

با آتش تو چو ساق هیزم

سیر تو به گرد خط ناورد

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۶ - در مدح سلطان غیاث الدین ابوشجاع سلیمان شاه‌بن محمد

 

ای خنجر مظفر تو پشت ملک عالم

وی گوهر مطهر تو روی نسل آدم

ای در زبان رمح تو تکبیر فتح مضمر

وی در مسیر کلک تو اسرار چرخ مدغم

حزمت به هرچه رای کند بر قضا مسلط

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۷ - در مدح عمادالدین پیروزشاه و خواجه جلال‌الوزرا

 

ای رایت رفیعت بنیاد نظم عالم

وی گوهر شریفت مقصود نسل آدم

برنامهٔ وجودت شد چار حرف عنوان

کان چار حرف آمد پس چار طبع عالم

هم نام فرخت را زی نامه برد عیسی

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۸ - در مدح مفخرالسادة مجدالدین ابوطالب نعمه

 

ای کلک تو پشت ملک عالم

وی روز تو عید دور آدم

هرچ آمده زیر آفرینش

زاندازهٔ کبریای تو کم

وقتی که هنوز آسمان طفل

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۹ - در مدح رضیةالدین مریم

 

ای فخر همه نژاد آدم

ای سیدهٔ زنان عالم

روح‌القدس از پی تفاخر

مهر تو نهاد مهر خاتم

سلطانت کریمةالنسا خواند

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۰ - در صفت افلاک و بروج و مدح ناصرالدین طاهربن المظفر

 

جرم خورشید دوش چون گه شام

سر به مغرب فرو کشید تمام

از بر خیمهٔ سپهر بتافت

ماه رزین او چو ماه خیام

چون طناب شفق ز هم بگسست

[...]

انوری
 
 
۱
۱۵۴
۱۵۵
۱۵۶
۱۵۷
۱۵۸
۳۷۳