گنجور

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰۵ - رفتن هر دو خصم نزد داود علیه السلام

 

می‌کشیدش تا به داود نبی

که بیا ای ظالم گیج غبی

حجت بارد رها کن ای دغا

عقل در تن آور و با خویش آ

این چه می‌گویی دعا چه بود مخند

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰۶ - شنیدن داود علیه السلام سخن هر دو خصم وسال کردن از مدعی علیه

 

چونک داود نبی آمد برون

گفت هین چونست این احوال چون

مدعی گفت ای نبی الله داد

گاو من در خانه او در فتاد

کشت گاوم را بپرسش که چرا

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰۷ - حکم کردن داود علیه السلام برکشندهٔ گاو

 

گفت داود این سخنها را بشو

حجت شرعی درین دعوی بگو

تو روا داری که من بی حجتی

بنهم اندر شهر باطل سنتی

این کی بخشیدت خریدی وارثی

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰۸ - تضرع آن شخص از داوری داود علیه السلام

 

سجده کرد و گفت کای دانای سوز

در دل داود انداز آن فروز

در دلش نِه آنچ تو اندر دلم

اندر افکندی به‌راز ای مفضلم

این بگفت و گریه در شد های های

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰۹ - در خلوت رفتن داود تا آنچ حقست پیدا شود

 

در فرو بست و برفت آنگه شتاب

سوی محراب و دعای مستجاب

حق نمودش آنچ بنمودش تمام

گشت واقف بر سزای انتقام

روز دیگر جمله خصمان آمدند

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۰ - حکم کردن داود بر صاحب گاو کی از سر گاو برخیز و تشنیع صاحب گاو بر داود علیه السلام

 

گفت داودش خمش کن رو بهل

این مسلمان را ز گاوت کن بحل

چون خدا پوشید بر تو ای جوان

رو خمش کن حق ستاری بدان

گفت وا ویلی چه حکمست این چه داد

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۱ - حکم کردن داود بر صاحب گاو کی جمله مال خود را به وی ده

 

بعد از آن داود گفتش کای عنود

جمله مال خویش او را بخش زود

ورنه کارت سخت گردد گفتمت

تا نگردد ظاهر از وی استمت

خاک بر سر کرد و جامه بر درید

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۲ - عزم کردن داود علیه السلام به خواندن خلق بدان صحرا کی راز آشکارا کند و حجتها را همه قطع کند

 

گفت ای یاران زمان آن رسید

کان سِر مکتوم او گردد پدید

جمله برخیزید تا بیرون رویم

تا بر آن سِر نهان واقف شویم

در فلان صحرا درختی هست زفت

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۳ - گواهی دادن دست و پا و زبان بر سر ظالم هم در دنیا

 

پس همینجا دست و پایت در گزند

بر ضمیر تو گواهی می‌دهند

چون موکل می‌شود برتو ضمیر

که بگو تو اعتقادت وا مگیر

خاصه در هنگام خشم و گفت و گو

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۴ - برون رفتن به سوی آن درخت

 

چون برون رفتند سوی آن درخت

گفت دستش را سپس بندید سخت

تا گناه و جرم او پیدا کنم

تا لوای عدل بر صحرا زنم

گفت ای سگ جد او را کشته‌ای

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۵ - قصاص فرمودن داود علیه السلام خونی را بعد از الزام حجت برو

 

هم بدان تیغش بفرمود او قصاص

کی کند مکرش ز علم حق خلاص؟

حلم حق گرچه مواساها کند

لیک چون از حد بشد پیدا کند

خون نخسپد درفتد در هر دلی

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۶ - بیان آنک نفس آدمی بجای آن خونیست کی مدعی گاو گشته بود و آن گاو کشنده عقلست و داود حقست یا شیخ کی نایب حق است کی بقوت و یاری او تواند ظالم را کشتن و توانگر شدن به روزی بی‌کسب و بی‌حساب

 

نفسِ خود را کُش جهان را زنده کُن

خواجه را کشتست او را بنده کُن

مدعیِ گاو، نفس تُست هین

خویشتن را خواجه کردست و مِهین

آن کشندهٔ گاو، عقل تُست رو

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۷ - گریختن عیسی علیه السلام فراز کوه از احمقان

 

عیسیِ مریم به کوهی می‌گریخت

شیر گویی خونِ او می‌خواست ریخت

آن یکی در پی دوید و گفت خیر

در پیت کس نیست چه گریزی چو طیر

با شتاب او آنچنان می‌تاخت جفت

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۸ - قصهٔ اهل سبا و حماقت ایشان و اثر ناکردن نصیحت انبیا در احمقان

 

یادم آمد قصهٔ اهل سبا

کز دَمِ احمق صباشان شد وبا

آن سبا ماند به شهرِ بس کلان

در فسانه بشنوی از کودکان

کودکان افسانه‌ها می‌آورند

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۹ - شرح آن کور دوربین و آن کر تیزشنو و آن برهنه دراز دامن

 

کر اَمَل را دان که مرگ ما شنید

مرگ خود نشنید و نقل خود ندید

حرص نابیناست بیند مو به‌مو

عیب خلقان و بگوید کو به‌کو

عیب خود یک ذره چشم کور او

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۲۰ - صفت خرمی شهر اهل سبا و ناشکری ایشان

 

اصلشان بَد بود آن اهل سبا

می‌رمیدندی ز اسبابِ لقا

دادشان چندان ضیاع و باغ و راغ

از چپ و از راست از بهر فراغ

بس که می‌افتاد از پُری ثمار

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۲۱ - آمدن پیغامبران حق به نصیحت اهل سبا

 

سیزده پیغامبر آنجا آمدند

گم‌رهان را جمله رهبر می‌شدند

که هله نعمت فزون شد شکر کو

مرکب شکر ار بخسپد حرکوا

شکر منعم واجب آید در خرد

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۲۲ - معجزه خواستن قوم از پیغامبران

 

قوم گفتند ای گروه مدعی

کو گواه علم طب و نافعی

چون شما بسته همین خواب و خورید

همچو ما باشید در ده می‌چرید

چون شما در دام این آب و گلید

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۲۳ - متهم داشتن قوم انبیا را

 

قوم گفتند این همه زرقست و مکر

کی خدا نایب کند از زید و بکر

هر رسول شاه باید جنس او

آب و گل کو خالق افلاک کو

مغز خر خوردیم تا ما چون شما

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۲۴ - حکایت خرگوشان کی خرگوشی راپیش پیل فرستادند کی بگو کی من رسول ماه آسمانم پیش تو کی ازین چشمه آب حذر کن چنانک در کتاب کلیله تمام گفته است

 

این بدان ماند که خرگوشی بگفت

من رسول ماهم و با ماه جفت

کز رمهٔ پیلان بر آن چشمهٔ زلال

جمله نخجیران بدند اندر وبال

جمله محروم و ز خوف از چشمه دور

[...]

مولانا
 
 
۱
۱۶۸۲
۱۶۸۳
۱۶۸۴
۱۶۸۵
۱۶۸۶
۶۴۶۲