عراقی » عشاقنامه » آغاز کتاب » بخش ۱۰ - حکایت
چون سکندر ز منزل عادات
شد مسافر به عزم آب حیات
اندر آن عزم و آن طلب، بانی
بود با او حکیم یونانی
نیز گویند کو وزیرش بود
[...]
عراقی » عشاقنامه » آغاز کتاب » بخش ۱۱ - اندر ابتدای کتاب
صاحبا، راز اندرون ز نهفت
تا نپرسی ز من، نخواهم گفت
بنده را خاطری است ناخرسند
عاشق هجر یار، لیک به بند
که پسندد چو من هنرمندی
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل اول » بخش ۱ - سر آغاز
حبذا عشق و حبذا عشاق
حبذا ذکر دوست را عشاق
حبذا آن زمان که در ره عشق
بیخود از سر کنند پا عشاق
نبرند از وفا طمع هرگز
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل اول » بخش ۲ - مثنوی
عاشقان ره به عشق میپویند
درس تنزیل عشق میگویند
از می عشق اگر چه بیخبرند
راه جانان به جان همی سپرند
از شراب الست مستانند
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل اول » بخش ۳ - غزل
بی جمال تو، ای جهان افروز
چشم عشاق تیره بیند روز
دل به ایوان عشق بار نیافت
تا بکلی ز خود نکرد بروز
در بیابان عشق ره نبرد
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل اول » بخش ۴ - مثنوی
دل ما، چون چراغ عشق افروخت
خرمن خویشتن به عشق بسوخت
انجم افروز اندرون عشق است
علت حکم کاف و نون عشق است
چون ز قوت سوی کمال آمد
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل اول » بخش ۵ - غزل
دل من، چون به عشق مایل شد
عشق در گردنش حمایل شد
چون دل و عشق متفق گشتند
دل من عشق گشت و او دل شد
گاه بر رست چون نبات از گل
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل اول » بخش ۶ - مثنوی
آفت عاشقی نه از سر ماست
این بلا خود ز انبیا برخاست
داشت بر یوسف و زلیخا دست
در جهان خود ز دست عشق که رست؟
تا دلم را هوای باطل بود
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل دوم » بخش ۱ - سر آغاز
بود در کنج خانه صبح دمی
خاطر من بخود فتاده دمی
غزلی دلپذیر میگفتم
درر از عشق دوست میسفتم
نفسی وصف یار میراندم
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل دوم » بخش ۲ - غزل
ای ملامت کنان بیحاصل
سعی کمتر کنید در باطل
هستم آشفته بر رخی، که برو
شد پری واله و ملک مایل
هست وصف جمال و نعت لبش
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل دوم » بخش ۳ - مثنوی
چون بدید این غزل بدین سان خوب
ملتفت شد به طالب آن مطلوب
دست یازید و بر گرفت و بخواند
در بد و نیک این سخن میراند
چون به آخر رسید خوش بگریست
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل دوم » بخش ۴ - غزل
ای ز روی تو آفتاب خجل
وز لبت آب زندگی حاصل
عاشقان را خیال عارض تو
در شب تیره نور دیده و دل
زانکه روی تو را ز غایت لطف
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل دوم » بخش ۵ - مثنوی
آن غزال این غزل چو زیبا دید
به کرشمه به سوی من نگرید
زد چو طوطی یکی شکرخنده
گفت: ذوقت مزید و پاینده
کاندر آماج نطق معنی جوی
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل سوم و چهارم » بخش ۱ - سر آغاز
آن غریبان منزل دنیی
آن عزیزان جنتالماوی
محرمان سراچهٔ قدسی
لوح خوانان سر نه کرسی
سالکان طریقهٔ علیا
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل سوم و چهارم » بخش ۲ - غزل
جنت قرب جای ایشان است
نور رضوان صفای ایشان است
جان من در هوای ایشان است
تن من خاک پای ایشان است
عقل کل هست گنگ و لایعقل
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل سوم و چهارم » بخش ۳ - مثنوی
آنکه ایشان برو نظر کردند
اولش عاشقی خبر کردند
عشق در هر دلی که جای گرفت
دست برد اندرون و پای گرفت
عشق در هر دلی که سر بر زد
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل سوم و چهارم » بخش ۴ - حکایت
بود معروف زادهای عاقل
مستعد و محصل و فاضل
کرده تحصیل علم حکمت و شرع
طالب اصل کار و تارک فرع
مرد سالک، جوان صاحب درد
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل سوم و چهارم » بخش ۵ - مثنوی
«انما العاشقون مذبوحون»
«عندباب الحبیب مطروحون»
عاشقان کشتگان زنده دلند
ز آتش عشق دوست مشتعلند
عاشقان را نه دود و نه عود است
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل سوم و چهارم » بخش ۶ - غزل
هر دلی کان به عشق مایل نیست
حجرهٔ دیو دان، که آن دل نیست
زاغ، گو: بیخبر بمیر از عشق
که ز گل، عندلیب غافل نیست
دل بیعشق چشم بینور است
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل سوم و چهارم » بخش ۷ - مثنوی
هر که بر خوان این هوس خام است
نیست معنی درو، همه نام است
هر که از عشق بیخبر باشد
اندرین ره بسان خر باشد
بیخبر در بریدن منزل
[...]