چون بدید این غزل بدین سان خوب
ملتفت شد به طالب آن مطلوب
دست یازید و بر گرفت و بخواند
در بد و نیک این سخن میراند
چون به آخر رسید خوش بگریست
گفت: بیچاره این عراقی کیست؟
گفتم: ای جان جان، من مسکین
در بیابان عشق گفتهام این
گفت: آنگه شود مرا باور
که بدین قافیت یکی دیگر
بر بدیهه بگویی اندر حال
باشد این در فراق و آن ز وصال
آن غزل در فراق جانان بود
وین یکی در وصال باید زود
گفتم: ای مایهٔ سخن گفتن
از تو بنوشتن و ز من گفتن
گفت: کو کاغذ و دوات و قلم؟
دادمش: تا نوشت این غزلم:
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.