اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۳۱
گر دل زتو بگسلد فراموشش باد
وز باد تو در آتش غم جوشش باد
وآن کس که زسودای تو عیشی دارد
گر دشمن جان من بود نوشش باد
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۳۲
نفس سره ام همّت گردون نکشد
رگ از تن من به جز فریدون نکشد
سالوس نمی کنم ولی گر بکنم
سالوس کنم که گاو گردون نکشد
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۳۳
در کوزه نشست گل چو رخسارش دید
تا خون دلش در دل قاروره چکید
او نیز نشست از سر طنز و طرب
خون دل گل در رخ چون گل مالید
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۳۴
گفتم که شبی با تو توانم دم زد؟
ابرو ز سر خشم خم اندر خم زد
گفتم بخرم به زر وصالت روزی
لعلی بگزید و گوهری برهم زد
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۳۵
بلبل همه شب به درد دل می نالید
خون دل خود در رخ خود می مالید
می گفت که گل به زیر پا می سپرند
زین پس به چمن مرا بباید نالید
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۳۶
گر هیچ سوی زلف تو راهی باشد
هر تار به دست دادخواهی باشد
جز زلف و رخت هیچ سالی ندهد
یک شب که درازتر زماهی باشد
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۳۷
قصّاب چو گوشت از سر دست بداد
در پهلوی دل زد که خریدار افتاد
سالی به امید گرد ران بر در او
خوردم جگر و عاقبتم گردن داد
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۳۸
هر کارد که از کشتهٔ خود برگیرد
اندر دهن و لب چو شکر گیرد
گر بار دگر به پهلوی کشته نهد
از بوی لبش زندگی از سر گیرد
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۳۹
چشم سیهت که ناف آهو دارد
در هر مژه صد هزار جادو دارد
از درج دلم گوهر عقلم گم شد
زنهار بگو تا بدهد کاو دارد
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۴۰
فریاد که آن سرو چمن میجنبد
وآن راحت جان انجمن میجنبد
او بخت من است از آنک خوابآلود است
غمگینم از آنک بخت من میجنبد
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۴۱
بر حرف دم از دل چو نقط میافتد
افسوس که خواجه در غلط میافتد
آن کس که اشارت دل ما با اوست
معنی است و خواجه نقش خط میافتد
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۴۲
جان را دگر اقبال ز در باز آمد
دل را دگر آبی به جگر باز آمد
حاسد چو مرا بدید اکنون گوید
کان «اوحد» شوریده دگر باز آمد
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۴۳
روز رخ تو کسوت شب می دارد
شب جانب روز تو عجب می دارد
گر زانک نه دود دل من شد خط تو
پا بر سر آتش چه سبب می دارد
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۴۴
آن یافت که بودم به ملولی گم شد
صد گونه فضایل به فضولی گم شد
من بودم و یک دل که خدا را می جست
آن نیز به شومی رسولی گم شد
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۴۵
گر دل زتو وصل دید اگر هجران دید
از غایت اخلاص همه یکسان دید
تو جان منی اگر نبینم چه عجب
شرط است که جان خویش را نتوان دید
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۴۶
دانی که چرا سیاه گشت آن رخسار
من باز نمایم سبب آن هشدار
او زآتش رخسار دلم را می سوخت
دود دل من درو رسید آخر کار
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۴۷
گر دست به جانان برسیدی آخر
این درد به درمان برسیدی آخر
ور عمر به پایان برسیدی آخر
این غصّه به پایان برسیدی آخر
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۴۸
بخشش نکند به جز که مولای دگر
جان دل ندهد به جز دلارای دگر
گنجشک صفت جز به پر خویش مپر
پرواز مکن به بال عنقای دگر
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۴۹
گر دیدهٔ تو بتافت کامل مردی
باید که تو را ازو نشیند گردی
این قدر یقین دان که در اینجا کس نیست
کاو درخور حال خود ندارد دردی
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۵۰
بر دل که مقام تست گر نیش زنی
صد جان بدهم به رشوه تا بیش زنی
از نیش تو دل نیست دریغ اما من
می ترسم از آنک نیش بر خویش زنی