گنجور

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۵۴ - خاتمت کتاب

 

اگر روز من بر ندارد شتاب

ور اختر سر اندر نیارد به خواب

به گیتی نمایم یکی مهر چهر

کز اندازه او کم آید سپهر

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۵۴ - خاتمت کتاب

 

اطلعت شمس العدل فیها بعدما

اطفی سراج العدل ظلم ولاتها

امرت آیات الهدی فیها وقد

کاد الدجی یمحوا سنا آیاتها

هی سنه محموده احییتها

[...]

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۵۴ - خاتمت کتاب

 

گر عنایت کند، نگهدارد

تن پشه ز خطفه خطاف

ور حمایت کند، بگرداند

تف خورشید از تن خشاف

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۵۴ - خاتمت کتاب

 

اکنون که در دیار تو ای پادشاه دهر

الظلم قد تواری و العدل قد کشف

عقرب سنان بیفکند و خارپشت تیر

ماهی زره نپوشد و بر گستوان کشف

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۵۴ - خاتمت کتاب

 

خسروا بنده را چو ده سالست

کی همی آرزوی آن باشد

کز ندیمان مجلس ار نشود

از مقیمان آستان باشد

بخرش پیش از آنکه بشناسی

[...]

ظهیری سمرقندی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱

 

زهی سر بر خط فرمان تو افلاک و ارکان را

چوچابک دست معماری است لطفت عالم جان را

ز ابر طبع لولوء بخش و باد لطف تو بوده

بروز مفلسی بنشانده ی دریا و عمان را

تو کوه گوهری در ذات و من هرگز ندانستم

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - مدح خواجه اثیر الدین تورانشاه

 

میان در بست اقبال آگهی را

قدوم موکب توران شهی را

جهان صدری که پیش آستانش

فلک خم داد بالای سهی را

با یامش که جاویدان بما ناد

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - مدح

 

ای داده ز آفتاب گداره کلاه را

و افزوده بر سپهر و ستاره سپاه را

از باغ ملک دست نشان برده تیغ را

زی اوج چرخ پای گشان کرده گاه را

بیرق فزوده موکب صبح سپید را

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - مدح سلطان ارسلان بن طغرل

 

خسر و خسرو نشان شاهی که جز بر لفظ او

نیک بختی کم فرستد تحفه و زادی مرا

آن جهان بختی که الا ز آستین فرخش

روی ننمودست در عالم کف رادی مرا

جوشن اقبال او تا پشت من دارد قوی

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - مدح فخرالدین زکریا

 

زهی جناب تو والا مکان نعمت والا

ز روی همت عالی فلک نشیب و تو بالا

ملوک را همه روزه بدرگه تو تنزه

فتوح را همه ساله به حضرت تو توّلا

بگوش کوس، غریو بیان فتح شنوده

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - مدح

 

مرزبان خطه ی اول فلک معزول باد

حاش لله گر برین در گه ندارد انتما

منشی دیوان ثانی چاکر طغرای توست

بر فلک زان خامه و خطش روان است و روا

مطرب عشرت گه ثالت نشیند توبه کار

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - مدح سلطان مظفرالدین قزل ارسلان سلجوقی

 

خوش گرد چرخ گوش ممالک بدین خطاب

کامد نهنگ رزم چو دریا در اضطراب

ای چرخ باگشاد خدنکش سپر بنه

ای فتنه از گذار رکابش عنان به تاب

ای ملکت طرب که رسیدی به آرزو

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - مدح خواجه امام صفی الدین اصفهانی

 

زهی تو روح به خوبی و دیگران همه قالب

بساط حسن تو بوسد چو بر گشاد بقا، لب

ردای نور سیه کرد ماه سبز عمامه

چو پیش عارض خورشید درکشی تتق شب

هزار دیده به ره بر نهاده‌اند به مجمر

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - مدح بهاءالدین

 

رمیده جان سعادت رجوع یافت بقالب

بدست بوس قدومش گشاده گرد بقا. لب

نهاده گوهر اجرام چرخ در دهن مه

ز بهر مژده چو بر زد سراز پس تتقق شب

بداد خازن هامون همه ذخایر معدن

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - مدح خواجه فخرالدین

 

در تتق ابر شد، باز رخ آفتاب

همچو بناگوش یار در خم زلف بتاب

مهر سیه پیرهن ابر سپید پریش

هندوی کافور موی ترک معنبر نقاب

خانقه صوفیان بر گه ز بس اقحوان

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - مدح علاء الدوله فخرالدین عربشاه

 

تافت چو صبح دوُیم شاخ ملمع سلب

جرم فلک زیر پای چشمه خور، زیر لب

هودج غنچه چنان بند قماط حریر

شاخ شکوفه کشان طرف ردای قصب

مُهره سیمین حباب ساخته بر نطع آب

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - مدح خواجه شمس الدین

 

گر مایه گیرد از رخت ای دلبر آفتاب

عاشق شود زمانه بصد دل، بر آفتاب

هر بامداد گیرد بر بوی روی تو

نه کلّه فلک را در زیور آفتاب

در رشک جیب تو بدردّ صبح پیرهن

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - تاسف از جوانی و یاد از گذشته

 

وداع و فرقت احباب و یاد عهد شباب

دیار عمر امیدم، خراب کرد خراب

ز یاد این، رخ زردم در آب گشت غریق

ز داغ آن، دل ریشم بر آتش است کباب

سرشک، خون روان دل من است ولیک

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - مدح عماد الدین محمد

 

ای سالکان راه هوای تو در طلب

وی ساکنان کوی رضای تو در طرب

هم باده های ناب وصال تو بی غرض

هم زخم های تیغ فراق تو بی سبب

در سور عشرت تو خوش استاد، کان چو صبح

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح یکی از صدور- در بحر خفیف

 

ای فلک قدر آفتاب جناب

مشتری مسند و هلال رکاب

کعبه چار رکن دولت و دین

که جهان را حریم توست مآب

کوه حزمت بذات حمله درنک

[...]

اثیر اخسیکتی
 
 
۱
۱۲۳۹
۱۲۴۰
۱۲۴۱
۱۲۴۲
۱۲۴۳
۶۴۵۴