وداع و فرقت احباب و یاد عهد شباب
دیار عمر امیدم، خراب کرد خراب
ز یاد این، رخ زردم در آب گشت غریق
ز داغ آن، دل ریشم بر آتش است کباب
سرشک، خون روان دل من است ولیک
سفید گشتن او را عجایب است عجاب
چو بر شود سوی چشمم ز دل، بود چو عقیق
فرو چکد، شده مانند لولوی خوشاب
هم آنچنان که اگر چند باشد آن گل، سرخ
ز گرمی و تفِ آتش، شود سفید گلاب
دریغ عمر گرامی و مدت شادی
دریغ دور جوانی و صحبت احباب
رخ چو لاله سیراب من چو دید، ببست
زمانه بر دو بناگوش من ز برف، نقاب
بپژمرید بدینسان و بس عجب نبود
اگر بپژمرد از برف، لاله سیراب
بدیع نیست ز بهر شباب و عمر عزیز
اگر سیاه کنم موی را همی به خضاب
اگر به سوگ عزیزان کنند جامه سیاه
سیاه کردم من، موی خود به سوگ شباب
ایا فریفته روزگار بی محصول
به عمر عاریت خویش تا کی این اعجاب؟
همیشه بر درِ تسلیم گرد؛ از آن که به جهد
برون نیاید هرگز سفینه از غرقاب
مکن گناه به امید آن که گویی هست
خدای عز و جل هر گناه را تواب
اگر شکار تذرو آرزو کنی رسدت
که قامت تو خم آورد همچو چنگ عقاب
کنون که جَفت شدی، مر دعا فزای بدان
که مر دعای تو را زودتر دهند جواب
همی نبینی از روی تجربت که کمان
چو جَفت گردد، از او دورتر رود پرتاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به حس حزن و اندوه ناشی از جدایی و گذر عمر میپردازد. شاعر از یاد ایام جوانی و دوستیها سخن میگوید و اشاره میکند که چگونه زمان، زیبایی و شادابی را از او گرفته است. او از داغ دل و زردی چهرهاش ناشی از این جداییها و فراق احباب شاکی است و میگوید که این احساس غم و اندوه در وجود او مانند آتش میسوزد. شاعر به پژمردگی ایام جوانی و بالا رفتن سن اشاره کرده و احساس میکند که زیبایی و شادابیاش به سرعت در حال از بین رفتن است. او همچنین به شکستن آرزوها و دشواریهای زندگی اشاره میکند و از اضطراب و غم ناشی از این واقعیتهای تلخ سخن میگوید. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره میکند که با وجود تمام این دردها، باید به دعا و امید به آینده ادامه دهد.
هوش مصنوعی: وداع و جدایی از دوستان و یادآوری سن جوانی، روزهای شیرین عمرم را ویران کرده است.
هوش مصنوعی: به خاطر یاد تو، رنگ چهرهام در آب پریده و غرق شده است. از داغی که بر دلم است، دل شکستهام همچون گوشتی بر آتش میسوزد.
هوش مصنوعی: اشک من که نشان از غم و درد دل دارد، اما جای شگفتی است که چگونه این اشک به رنگ سفید درآمده است.
هوش مصنوعی: زمانی که نگاه من به جانب چشمانت برود، احساسی مانند عقیق پیدا میکنم که به آرامی از دل میچکد و همچون عطر خوشی در فضا پراکنده میشود.
هوش مصنوعی: اگر چند گل سرخ در آتش بیفتند، به دلیل حرارت و گرمای آن، سفید میشوند و این تغییر رنگ نشاندهنده تأثیر آتش بر آنهاست.
هوش مصنوعی: عمر باارزش و زمان شادی را از دست دادهایم و افسوس که جوانی و همراهی با دوستان را تجربه نمیکنیم.
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی و چهرهی گل لاله را دید، زمان بر گوشهایم پردهای از برف بست.
هوش مصنوعی: اگر به همین شیوه ادامه دهم و با تعجب نباشد، جای شگفتی نیست اگر گل لاله از برف زنده شود و سیراب گردد.
هوش مصنوعی: این شعر به این معنی است که زیبایی و جوانی ارزش زیادی دارد و برای حفظ آن، نیازی به تظاهر نیست. اگر بخواهم موهایم را با رنگ سیاه بزنم تا جوانتر به نظر برسم، هیچ اشکالی ندارد، زیرا خود عمر و جوانی گرانبهاست.
هوش مصنوعی: اگر مردم به خاطر از دست دادن عزیزانشان لباس مشکی میپوشند، من نیز به این خاطر لباس سیاه بر تن کردهام و برای جوانی خودم نیز عزاداری میکنم.
هوش مصنوعی: آیا تا کی فریب روزهای بیثمر را میخوری و به زندگی موقتی و قرضیات ادامه میدهی؟
هوش مصنوعی: همیشه با atitude تسلیم در زندگی مواجه شو، زیرا تلاش و کوشش به تنهایی نمیتواند کشتی را از غرق شدن نجات دهد.
هوش مصنوعی: کار خطا نکن به این خاطر که فکر کنی خداوند بزرگ هر خطایی را میبخشد.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال شکار پرندهای به نام تذرو باشی، میتوانی به آن دست یابی، اما باید بدان که این سرنوشتی خواهد بود که تو را به خمیدگی و انحطاط میکشاند، مانند حالتی که عقاب در هنگام شکار به خود میگیرد.
هوش مصنوعی: حال که به همسری درآمدی، دعاهای خود را بیشتر کن؛ زیرا دعای تو زودتر به نتیجه میرسد و به اجابت میرسد.
هوش مصنوعی: آیا نمیبینی که بر اساس تجربهات، وقتی کمان به حالت جفت درمیآید، تیر از آن دورتر پرتاب میشود؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو سیر گشت سر نرگس غنوده ز خواب
گل کبود فرو خفت زیر پرده آب
چو سرخ گل بسر اندر کشید سبز ردا
نمود باغ بدان شمعهای خویش اعجاب
ز لاله باغ پر از شمع بر فروخته بود
[...]
بفرخی و سعادت بخواه جام شراب
که باز باغ برید از پرند سبز ثیاب
ز رنگ میغ و ز برگ شکوفه پنداری
زمین حواصل پوشید و آسمان سنجاب
بشاخ سوسن نازک قریب شد قمری
[...]
شده است بلبل داود و شاخ گل محراب
فکنده فاخته بر رود و ساخته مضراب؟
یکی سرود سراینده از ستاک سمن
یکی زبور روایت کننده از محراب
نگر که پردر گردید آبگیر بدانکه
[...]
گهی چو مرد پریسای گونه گونه صور
همی نماید زیر نگینه لبلاب
مرا ازین تن رنجور و دیده بی خواب
جهان چو پر غرابست و دل چو پر ذباب
ز بهر تیرگی شب مرا رفیق چراغ
ز بهر روشنی دل مرا ندیم کتاب
رخم چو روی سطرلاب زرد و پوست بر او
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.