عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۹ - الحكایة و التمثیل
کرد محمود از برای احترام
یک شبی آزاد بسیاری غلام
گفت خواهی ای ایاز اینجایگاه
تاکند آزادت امشب پادشاه
دست زد در زلف ایاز ماهروی
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۱۰ - الحكایة و التمثیل
در رهی میرفت بس زیبا زنی
دید مردی چشم زن چون رهزنی
چشم زن در چشم زخمی ره زدش
تیر مژگان برجگر ناگه زدش
زن روان شد مرد بر پی شد روان
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۱۱ - الحكایة و التمثیل
رفت دزدی در سرای رابعه
خفته بود آن مرغ صاحب واقعه
چادرش برداشت راه در نیافت
باز بنهاد و بسوی در شتافت
بازبرداشت و بیامد ره ندید
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۱۲ - الحكایة و التمثیل
شد مگر معشوق طوسی ناتوان
در عیادت رفت پیشش یک جوان
فاتحه آغاز کرد آنجایگاه
تا دمد بادی بران مجنون راه
گفت اگر دادم بخواهی داد تو
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۱۳ - الحكایة و التمثیل
بود محمود و حسن در بارگاه
گشته هم خلوت وزیر و پادشاه
نه یکی آمد نه یک تن راه خواست
نه گدائی قرب شاهنشاه خواست
هیچکس در دادخواهی ره نجست
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هشتم » بخش ۱ - المقالة الثامنة و الثلثون
سالک بگذشته از خیل خیال
پیش عقل آمد بجسته از عقال
گفت ای دستور حل و عقد ملک
نیست رایج بی تو هرگز نقد ملک
خرقهٔ تکلیف دین بر قد تست
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هشتم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
چون سکندر با حکیم و با خفیر
ماند اندر غار تاریکی اسیر
هیچکس البته ره نشناخت باز
جمله درماندند و شد کاری دراز
متفق گشتند آخر سر بسر
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هشتم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
بلعمی کو مرد عهد خویش بود
چارصد سالش عبادت بیش بود
کرده بود او چار صد پاره کتاب
جمله در توحید و در رفع حجاب
چارصد روز و شبش در یک سجود
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هشتم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل
بود پیری عاجز و حیران شده
سخت کوش چرخ سرگردان شده
دست تنگی پایمالش کرده بود
گرگ پیری در جوالش کرده بود
بود نالان همچو چنگی ز اضطراب
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هشتم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل
در بر دیوانهٔ شد عاقلی
دید آن دیوانه را غمگین دلی
گفت غمگین از کهٔ گفت از خدای
کز غم او می ندانم سر ز پای
میبترسم زو و گر دیدن بود
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هشتم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
در شبی کز میغ شد عالم سیاه
بود مجنونی در افتاده به راه
در بیابانی میان رعد و برق
کرده برقش سوخته بارانش غرق
دیده پرخون راه میبرید سخت
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هشتم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل
بود مجنونی همه در دشت گشت
گاه گاهی سوی شهر آمد ز دشت
چون رسیدی سوی شهر آن بیخبر
خوش باستادی و میکردی نظر
صد هزاران خلق بودی پیش و پس
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هشتم » بخش ۸ - الحكایة و التمثیل
بر زفان میراند یحیی بن المعاد
کای خداوندان علم و اعتقاد
قصرهاتان هست یکسر قیصری
خانه هاتان کسروی نه حیدری
جامه هاتان جمله خاتونی شده
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هشتم » بخش ۹ - الحكایة و التمثیل
خلق از حجاج بسیاری گریست
زآنکه با او کس نمی یارست زیست
جمله را خواند آن زمان حجاج و گفت
از شما من راز نتوانم نهفت
خویشتن را بنگرید ای مردمان
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هشتم » بخش ۱۰ - الحكایة و التمثیل
بامدادی شد بر سلطان ایاس
خوبیش بیحد و ملحش بی قیاس
صد شکن در گرد ماه افکنده بود
هر شکن صد پادشاه افکنده بود
شاه را پیوسته رو با روی او
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و نهم » بخش ۱ - المقالة التاسعة و الثلثون
سالک بیدل فغان برداشته
پیش دل شد دل ز جان برداشته
گفت ای حایل میان جسم و جان
عکس اسرار تو ذرات جهان
جملهٔ اسرار هست و نیست راست
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و نهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
عاشقی را بود معشوقی چو ماه
مهر کرده ترک پیش او کلاه
مدتی در انتظارش بوده بود
جان به لب پرخون دل پالوده بود
داد آخر وعدهٔ وصلیش یار
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و نهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
خسروی کاعجوبهٔ آفاق بود
خسروی او علی الاطلاق بود
دختری چون ماه زیر پرده داشت
از غمش خورشید ره گم کرده داشت
پای تا سر لطف و زیبائی و ناز
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و نهم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل
گشت یک روز از ایاز نازنین
در میان جمع سلطان خشمگین
خواند پیش خود حسن را شهریار
گفت ازین پس با ایازم نیست کار
جان من میجوشد از وی چون کنم
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و نهم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل
آن یکی پرسید از مجنون مگر
کز سخنها تو چه داری دوستر
گفت من لا دوستر دارم مدام
تاکه جان دارم مرا لا می تمام
گفت تا باشد نعم ای بیخبر
[...]