گنجور

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و یکم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

در رهی داود طائی بی قرار

میشد و تعجیل بودش بیشمار

آن یکی گفتش چرا داری شتاب

گوئی افتادست در دکانت آب

گفت بر دروازه در بند منند

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و یکم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

پیش آن دیوانه شد مردی جوان

گفت دارم پیرمردی ناتوان

فاتحه برخوان برای آن ضعیف

تا شفا بخشد خداوند لطیف

چوب را برداشت آن دیوانه زود

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و یکم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

 

بود بهلول از شراب عشق مست

بر سر راهی مگر بر پل نشست

میگذشت آنجایگه هارون مگر

او خوشی میبود پیش افکنده سر

گفت هارونش که ای بهلول مست

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و یکم » بخش ۸ - الحكایة و التمثیل

 

رفت با بهلول هارون‌الرشید

سوی گورستان بر خاکی رسید

کله‌ای دیدند خشک آن‌ِ کسی

مرغ در وی خانه بنهاده بسی

کرد هارونش ازان کله سؤال

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و یکم » بخش ۹ - الحكایة و التمثیل

 

بود مردی در سخاوت بی بدل

هرچه بودی خرج کردی بی خلل

مینداشت البته یک جو زر نگاه

گفت یک روزیش مردی نیک خواه

کای فلان آخر نترسی از هلاک

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و یکم » بخش ۱۰ - الحكایة و التمثیل

 

پیش حیدر آمد آن درویش حال

کرد ازان دریای دانش سه سؤال

گفت از هفتاد فرسنگ آمدم

هین جوابم ده که دلتنگ آمدم

چیست درویشی و بیماری و مرگ

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و یکم » بخش ۱۱ - الحكایة و التمثیل

 

ابن سیرین گفت جانم در جسد

بر کسی هرگز نبرد الحق حسد

زانکه نیست از دو برون حال ای اخی

یا بهشتیست این کس ویا دوزخی

گر بهشتیست او پس آن چندان کمال

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و یکم » بخش ۱۲ - الحكایة و التمثیل

 

نان پزی دیوانه و بیچاره شد

وز میان نان پزان آواره شد

شهر میگشتی چو پی گم کردهٔ

گردهٔ میخواستی بی کردهٔ

سایلی پرسید ازو کای حیله جوی

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و یکم » بخش ۱۳ - الحكایة و التمثیل

 

میگریست آن بیدل دیوانه زار

آن یکی گفتش چرائی اشکبار

گفت گیرم میشکیبم برهنه

چون نگریم زانکه هستم گرسنه

گفت اگرچه میکند نانت هوس

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و دوم » بخش ۱ - المقالة الثانیة و العشرون

 

سالک آمد چون شکر پیش نبات

گفت ای سرسبزیت زآب حیات

پاکیت چون آب ذاتی آمده

قابل نفس نباتی آمده

فالق الحب از نوا داده ترا

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و دوم » بخش ۲ - الحكایة ‌و التمثیل

 

بامدادی بود محمود از پگاه

برنشست از بهر حربی با سپاه

موج میزد لشکرش از کشورش

جمع بود از چند کشور لشکرش

قرب پانصد پیل در زنجیر داشت

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و دوم » بخش ۳ - الحكایة ‌و التمثیل

 

خواجهٔ مجنون شد و مبهوت گشت

بیدل و بی قوت و بی قوت گشت

در گدائی و اسیری اوفتاد

در بلا و رنج و پیری اوفتاد

کوه نتواند همی هرگز کشید

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و دوم » بخش ۴ - الحكایة ‌و التمثیل

 

بود آن دیوانهٔ در اضطرار

در مناجاتی شبی میگفت زار

کای خدا از تو نخواهم هیچ من

یا دهی یا ندهیم بشنو سخن

سخت در خود مانده ام جان در خطر

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و دوم » بخش ۵ - الحكایة ‌و التمثیل

 

بود دیوانه مزاجی گرسنه

در رهی میرفت سر پا برهنه

نان طلب میکرد از جائی بجای

هرکسی میگفت نان بدهد خدای

اوفتاد از جوع در رنجورئی

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و دوم » بخش ۶ - الحكایة ‌و التمثیل

 

بود صاحب عزلتی در گوشهٔ

از جهان نه زادی ونه توشهٔ

بر توکل روز و شب بنشسته بود

رشتهٔ دل در قناعت بسته بود

چون نمیپیچید هیچ از راه حق

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و دوم » بخش ۷ - الحكایة ‌و التمثیل

 

نازنین شوریده میشد ناگهی

بود هم سرما و هم گل در رهی

آن یکی گفتش که گل بگرفت راه

خویش را بر خیز کفشی ژنده خواه

گفت چون پا را کنم کفشی طلب

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و دوم » بخش ۸ - الحكایة ‌و التمثیل

 

بود شوریده دلی دیوانهٔ

روی کرده در بن ویرانهٔ

همچو باران زار برخود میگریست

سایلی گفتش که این گریه ز چیست

که بمردت گفت دور از تو دلم

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و دوم » بخش ۹ - الحكایة ‌و التمثیل

 

شد مگر دیوانه شبلی چند گاه

برد با دیوانه جایش پادشاه

کرد شه در کار او لختی غلو

کان فلان دارو کنیدش در گلو

پس زفان بگشاد شبلی بی قرار

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و دوم » بخش ۱۰ - الحكایة ‌و التمثیل

 

در رهی میرفت مجنونی عجب

بود پای و سر برهنه خشک لب

شد ز سرما و گل ره بیقرار

سر ببالا کرد و گفت ای کردگار

یا دلم ده باز تا چند از بلا

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و دوم » بخش ۱۱ - الحكایة ‌و التمثیل

 

بود آن دیوانه دل برخاسته

وز غم بی نانیش جان کاسته

میگریست از غم که یک نانش نبود

چون نبودش نان غم جانش نبود

آن یکی گفتش که مگری ای نژند

[...]

عطار
 
 
۱
۱۱۸۶
۱۱۸۷
۱۱۸۸
۱۱۸۹
۱۱۹۰
۶۵۱۳