گنجور

عطار » بلبل نامه » بخش ۴ - رفتن باز بطلب بلبل و خواندن او را بسلیمان

 

هر آن کهتر که با مهتر ستیزد

چنان افتد که هرگز برنخیزد

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش هفتم » بخش ۵ - الحکایه و التمثیل

 

چو بادی می‌رسد او می‌گریزد

چگونه پشه با صرصر ستیزد

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش چهاردهم » بخش ۱ - المقاله الرابع عشر

 

چو در آن آب از چشمت بریزد

که تا برخیزد آتش یا نخیزد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۹ - آغاز نامۀ گل بخسرو

 

مرا زین چشمه خون صد شاخ خیزد

روا نبود اگر برخاک ریزد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۰ - در صفت موی

 

مکن بر موی صفرا، زین چه خیزد

مکن چون موی ازان صفرا بریزد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۵ - رزم خسرو با شاپور

 

میان خاک، خون من که ریزد

دو من خاکم، ز خون من چه خیزد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۹ - سپری شدن کار خسرو

 

درین بستان چو گل از خاک خیزد

ببادی تند هم بر خاک ریزد

عطار
 

عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۷ - در شرح عشق فرماید

 

همه با طالب خود می‌ستیزد

بتیغ شوق خون او بریزد

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۵ - در مناقب حضرت امام حسن و امام حسین علیهما السلام

 

چو اصلت خون بود خونت بریزد

کجا پشه ابا صرصر ستیزد

عطار
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶

 

هرکه در دامن تو آویزد

نه چنان افتد او که برخیزد

عشق تو صد هزار صف شکند

که یکی گرد برنیانگیزد

بالبت کش خدای توبه دهاد

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۷۱

 

بادی که زکوی فقر گرد انگیزد

بر آتش کبر آب تواضع ریزد

حقّا که هزار تاج کسری ارزد

گردی که زپای این گدایان خیزد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن » شمارهٔ ۲۱

 

آن به که دلت زهر بدی پرهیزد

گل کار که ارخار بکاری خیزد

تو دوست گزین که با تو مهر انگیزد

دشمنت زمانه خود هزار انگیزد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۱۳

 

آبی که خللهای دماغ انگیزد

او را چه خوری که آبرویت ریزد

مستی خواهی بادهٔ معنی می نوش

کز بادهٔ گندیده چه مستی خیزد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۵۰

 

سالک چو مدام از خودی خود خیزد

نی چون جهلا در حرکت آویزد

بی قطع مسافت چو سفر باید کرد

آواز نیش ز جا چرا انگیزد

اوحدالدین کرمانی
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۶۶

 

سحرگهان که صبا نافۀ ختن بیزد

زمانه عنبر و کافور بر هم آمیزد

بگسترند عروسان باغ دامن خویش

چو ابر برسرشان ز استین گهر ریزد

خیال دوست چو در چشم خفتگان بزند

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۲

 

پیوسته دلم ز خرّمی پرهیزد

هر جا که غمی بود در او آویزد

هر شام گهی حریف دردی باشد

هر صبحدمی بروی غم برخیزد

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۳

 

باز این چشمم چه فتنه می انگیزد

کز دزدی و خون هیچ نمی پرهیزد

گاهی نظر از خوش پسری می دزدد

گه خون دلی برگذری می ریزد

کمال‌الدین اسماعیل
 
 
۱
۵
۶
۷
۸
۹
۱۶
sunny dark_mode