ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۲ - در فواید اختصاص و تقسیم کارها میان مردم دانا
آن یکی پی فکند و جرز کشید
وان دگر طاق بست و گچ مالید
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۸ - داستان رفیق بیوجدان
کار این مردم از سیاه و سفید
نرود پیش جز به بیم و امید
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۸ - داستان رفیق بیوجدان
صاد صلواهٔ را بلند کشید
با سلامی به ریششان خندید
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۴ - در مسافرت کردن شوهر و سپردن خانه و زن خود بهدست رفیق بدگوهر
زنچو این سرزنش ز من بشنید
بی محابا به روی من بدوید
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۵ - حکمت
چون زن آمد به هوش و آه کشید
خویش را در کنار فاسق دید
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۷ - غزل در بیان مذهب نوخاستگان
رفت مردی و ماجرا پرسید
خانه را از نگار خالی دید
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۶ - حبس شدن مدیر ناهید در اتاق بهار
گفتم این تازه کیست گشته پدید
گفت شخصی: مؤسس ناهید
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۸ - حکایت محمود غزنوی
خون مامون به سوی مام کشید
در خراسان، از آن مقام گزید
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۰ - داستان مسافرت به یزد
زن بیچارهام چو این بشنید
رنگ ته ماندهاش ز روی پرید
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۰ - داستان مسافرت به یزد
خلق را داشتن به بیم و امید
گاه با لطف وگاه با تهدید
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۲ - در شکایت از خالق
«ظل» خود را گمار بر خورشید
تا ز ظل تو بفسرد جاوید
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۹ - حکایت جود و بخشش محمود
پادشه گفته وزیر شنید
جود و احسان بکرد و شد جاوید
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۳ - در عقل و علم
چون شود شورشی به برکه پدید
بر سر آیند جرمهای پلید
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۴ - حکایت گراز
و آمدی زان شیارهاش پدید
کرمهایی لطیف، زرد و سفید
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۶ - در مذمت ظلم و ظالم
عادل و ظالمند و شوم و سعید
زشت و زیبا و نامفید و مفید
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۸ - حکایت عمالقه
چون که بودند ظلم کار و پلید
باغبان بیخشان ز باغ برید
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۲ - شرح تفتیش کردن مأمورین دولت در راه
تند راندیم با هزار امید
حسنآباد شد ز دور پدید
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۹ - در ریاست سرپاس مختاری
میتوانداشت،چون سپیده دمید
آرزوی دمیدن خورشید
ملکالشعرا بهار » منظومهها » چهار خطابه » خطابهٔ دوم
پس مغول آمد کَتشان بسته دید
تیغ کشید و سر ایشان برید
ملکالشعرا بهار » منظومهها » چهار خطابه » خطابهٔ سوم
تاج کیان تا به تو خسرو رسید
چهرهٔ این ملک چوگل بشکفید