گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۹

 

تا ز آغوش‌وداعت داغ حیرت‌چیده است

همچوشمع‌کشته‌در چشمم‌نگه‌خوابیده‌است

باکمال الفت از صحرای وحشت می‌رسم

چون سواد چشم آهو سایه‌ام رم دیده است

جیب و دامانی ندارد کسوت عریانی‌ام

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۰

 

جنس موهومم دکان آبرویی چیده است

هیچ هم در عالم امید می‌ارزیده است

در جناب حضرت شاه سلیمان بارگاه

ناتوان موری خیال عرضی اندیشیده است

زین سطوری چندکزتسلیم دارد افتخار

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۱

 

در جنونم موی سر سامان راحت چیده است

خاک این صحرا لب خش‌که را لیسیده است

تاگل محرومی ازگلزار وصلت چیده است

سایهٔ بیدی سراپای مرا پوشیده است

سخت بیدردی‌ست دست‌از دامنت برداشتن

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۲

 

بازم به دل نوید صفایی رسیده است

از پیشگاه آینه صبحی دمیده است

این صیدگاه‌کیست‌که از جوش‌کشتگان

بسمل چو رنگ در جگر خون تپیده است

گل جام خود عبث به شکستن نمی‌دهد

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۳

 

جنس ما با این‌کسادی قیمتی فهمیده است

وین حباب پوچ خود را باگهر سنجیده است

هرکس از سیر بهار بیخودی آگاه نیست

دیده هرجامحو حیرت می‌شدگل چیده است

بوالهوس نبود حریف عرصه‌گاه جلوه‌اش

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۴

 

عالمی را بی‌زبانیهای من پوشیده است

شمع خاموش انجمنها در نفس دزدیده است

بسکه از شرم تماشایت به خود پیچیده است

عکس در آیینه ینهان چون نگه در دیده ‌است

از سپند من زبان شکوه نتوان یافتن

[...]

بیدل دهلوی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸

 

چرخ از آن روزی که سرگردانی خود دیده است

راستی با دشمن و با دوست کین ورزیده است

پیش چشم اهل استغنا دو روزی بیش نیست

دستگاهی را که نه افلاک بر خود چیده است

سربلندی‌ها در آواز سبکباری بود

[...]

قصاب کاشانی
 

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۶۳ - تأویل و تمثیل دو مرغ

 

ای بسا از تو بتر بخشیده است

گرچه دهر از تو بتر کم دیده است

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۰۰ - بقیه حکایت قاضی و خصم مردی که گوش او مجروح بود

 

ورنه می بینی بهم پیچیده است

گردن خود را به تو دزدیده است

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۰۰ - بقیه حکایت قاضی و خصم مردی که گوش او مجروح بود

 

ای که گویی نفسم آرامیده است

سخت می بینم تورا بلعیده است

ملا احمد نراقی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۶

 

حقا که ملامتگر روی تو ندیده است

معنی نشینده است و بصورت نگردیده است

پیغام که آورد سحر باد که از شوق

دیوانه شده بلبل و گل جامه دریده است

ای حلقه بگوش خم زلفین تو خورشید

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۶۲ - تذکر

 

چومأیوس گردیده رنجیده است

چرا بدنگوید که بد دیده است

بلند اقبال
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۵۴

 

این کیست که او پرده ز رخسار کشیده است

سرمست و چمان جانب گلزار چمیده است

در دشت چنین لاله خودرو نشکفته است

در باغ چنین میوه شیرین نرسیده است

چون است که هر کس که طمع کرده بدان باغ

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۹۷

 

کس نیست که از لعل تو دشنام شنیده است

وز حسرت آن لب، لب خود را نگزیده است

رخ سرخ و لبت سبز و کبود است و بگور است

آن روی که بوئیده و آن لب که مکیده است

آن لعل ز گفتار بگو بهر چه رفته است

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۵۳ - سلاله سلوکیان

 

ازیشان به جز نام نشنیده است

نه در نامه ی خسروان دیده است

میرزا آقاخان کرمانی
 

اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۹ - الوقت سیف

 

فکر او کوکب ز گردون چیده است

سیف بران وقت را نامیده است

اقبال لاهوری
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
sunny dark_mode