گنجور

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - علاج علمی و عملی مرض حب جاه و ریاست

 

اگر با این کهن گرگ خشن پوست

به صد سوگند چون یوسف شوی دوست

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - محبت خدا بالاترین محبت ها

 

ادیم زمین سفره عام اوست

بر این خوان یغما چه دشمن چه دوست

ملا احمد نراقی
 

قائم مقام فراهانی » جلایرنامه » بخش ۱۱

 

اگر بی زور و عاجز بیندت دوست

بکوشد تا بر آرد از تنت پوست

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » جلایرنامه » بخش ۱۴

 

بود دست من و دامانت ای دوست

اگر دستوری آید دست، نیکوست

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » جلایرنامه » بخش ۱۷

 

به خود منگر که مقصود تو در اوست

بکن فرق سخن چون مغز از پوست

قائم مقام فراهانی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » رباعیات » شمارهٔ ۱۱

 

کعبه که بود به کیش من هستی دوست

چاه زنخش زمزم و محراب ابروست

میراب لبان و مستجارش بالاست

وان سخت سیه دل حجرالاسود اوست

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۷۲ - حکایت سگ بخشعلی نام جندقی

 

ندانی که چون راه بردم به دوست

هرآنکس که پیش آمدم گفتم اوست

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۳۹

 

با قدت ننگرم ار خود همه سرو لب جوست

یا به شمشاد توان با همه اندام که اوست

راست از سدره و طوبیم ببالای تو روست

نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۶ - حکایت

 

تو سلاخی و کارت کندن پوست

به حکم فطرت اینت شیمه و خوست

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » صکوک الدلیل » بخش ۸ - سبب نظم کتاب

 

بدانجا کز این ماجرا گفتگوست

ندانم چه عذر آورم نزد دوست

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » صکوک الدلیل » بخش ۸ - سبب نظم کتاب

 

ترا تکیه بر حکم داور نکوست

چه خیزد ز حکم تو و حکم دوست

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » صکوک الدلیل » بخش ۹ - ساقی نامه

 

به هدیه فرستم سوی بزم دوست

که این تحفه شایسته بزم اوست

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » صکوک الدلیل » بخش ۱۴ - برهان چهارم

 

به جان مرد ره وانماند ز دوست

که جان کمترین صید فتراک اوست

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » صکوک الدلیل » بخش ۱۶ - برهان ششم

 

بدو نیک چون جمله در دست اوست

دریغ است نالیدن از دست دوست

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » صکوک الدلیل » بخش ۱۷ - برهان هفتم

 

شبی یاد دارم که در بزم دوست

که خورشید پروانه شمع اوست

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » صکوک الدلیل » بخش ۱۹ - تلبیس دوم

 

ز سرگر برآریم از کینه پوست

نبینی در آن پرده جز مهر دوست

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » صکوک الدلیل » بخش ۲۱ - خاتمه در معذرت از رستم السادات

 

به گفتن منم نای و نائی است دوست

ازین پرده هر نغمه کآید از اوست

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » صکوک الدلیل » بخش ۲۱ - خاتمه در معذرت از رستم السادات

 

خصوص آنکه با چون تو فرخنده دوست

که رایت پسندیده خلقت نکوست

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » متفرقات » شمارهٔ ۲

 

ندانم چه بودش نهان زیر پوست

که با آن خوش آئین که آهنگ اوست

یغمای جندقی
 
 
۱
۸۲
۸۳
۸۴
۸۵
۸۶
۱۰۱