مذکور شد که این محبتی که از جمله صفات حسنه و اوصاف پسندیده است چیزی است که محبت به آن شرعا ممدوح و مستحسن باشد و آن محبتی است که ما در این مقام گفتگو از آن می کنیم و آن محبت به خداست و آنچه به او منسوب است.
و بالاترین همه محبتها آن است که محبت به خدا باشد بلکه بجز او کسی سزاوار محبت نیست و کسی که شایسته محبوبیت باشد بجز او نه و اگر چیزی دیگر هم دوستی را شاید به واسطه انتسابش به او است و اگر کسی چیزی را نه از این جهت دوست داشته باشد ازجهل و قصورش است در معرفت خداست پس سزاوار آن است که آدمی با تمامی ذرات موجودات، محبت عام داشته باشد، از آن راه که جملگی آنها از آثار قدرت حق و پرتوی از انوار وجود مطلق است و محبت خالص او نسبت به بعضی به جهت خصوصیت نسبتی که با او دارند باشد.
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
و بیان این مطلب آن است که دانستی که از برای محبت، اسبابی چند است و هر جا که محبتی است البته به جهت یکی از آن سببهاست و همه آن اسباب در حق پروردگار عالم مجتمعند.
اما سبب اول: که محبت آدمی به خود بوده باشد پس خود ظاهر و روشن است که وجود هر موجودی بسته به وجود پروردگار او است و او را به خودی خود وجودی، و فی حد ذاته بودی نیست، اگر وجود است از اوست و اگر بقای وجود است به اوست کمال هر وجودی به انتساب به او حاصل، و هر ناقصی به واسطه قرب به او کامل می شود پس در کارخانه هستی وجودی نیست که به خودی خود ثباتی داشته باشد مگر قیوم مطلق که قوام همه موجودات بسته وجود او بود و همه کاینات منوط به بود اوست.
اگر طرفه العینی چشم التفات از کاینات بپوشد در عرصه هستی کسی صاحب وجودی نبیند و اگر لحظه ای دامن بی نیازی از کون و مکان برچیند گرد نیستی بر فرق عالمیان نشیند و چگونه تصور می شود که کسی خود را دوست داشته باشد و آنکه قوام هستی و وجود او فرع هستی و وجود اوست دوست نداشته باشد.
و اما سبب دوم و سوم: پس بسی واضح و پیداست که هیچ لذتی نیست که نه از ثمره شجره نعمت او باشد و هیچ احسانی نیست که نه از خوان احسان و عطیت او بود هر نعمتی از دریای بی انتهای نعمت او قطره ای است و هر راحتی از بحر بی کران آلاء او جرعه ای و اسباب عیش و شادی از او آماده، و خوان نشاط و خرمی او نهاده.
کدام مور، دانه کشید که نه از خرمن احسان او است و کدام مگس نوشی چشید که نه از شهد شکرستان او.
ادیم زمین سفره عام اوست
بر این خوان یغما چه دشمن چه دوست
چنان پهن خوان کرم گسترد
که سیمرغ در قاف روزی خورد
ز ابر برافکند قطره ای سوی یم
ز صلب آورد نطفه ای در شکم
از آن قطره لولوی، لالا کند
وز این صورتی سرو بالا کند
و اما سبب چهارم: که حسن و جمال و تمامیت و کمال باشد پس حاجت به بیان نیست که جمال خالص، و کمال مطلق منحصر در ذات پاک حق است و هر جمالی در پیش آئینه جمال ازلی زشت و زبون، و هر کمالی نسبت به کمال لم یزلی پست و دون است هر جمالی نگری به صد نقص گرفتار، و هر حسنی بینی عیب آن پیش از هزار، جمال جمیل مطلق است که از همه شوائب و نقص مبرا، و حسن اوست که از جمله عیوب و قصور معرا است نه بالاتر از جمالش جمالی تصور توان کرد، و نه بهتر از حسنش به حسنی توان پی برد پس اگر جمالی مشوب به چندین هزار نقص، سزاوار محبت باشد، پس چگونه خواهد بود جمال خالص مطلق که بالاتر از آن متصور نباشد.
باده خاک آلودتان مجنون کند
صاف اگر باشد ندانم چون کند
با وجود اینکه هر جا جمال زیبایی است شاهدی است از دست مشاطه عنایت او آراسته و هر جا قامت رعنایی است سروی است که از چمن قدرتش برخاسته غمزه غماز ترکان ختائی را بجز او، که خون ریزی آموخت و عشوه دلفریب شوخان عراقی را به غیر از او، که شیوه دلبری یاد داد.
گر غالیه خوشبو شد، در گیسوی او پیچید
ور وسمه کمانکش شد، در ابروی او پیوست
صورت هر محبوبی رشحه ای از رشحات جمال بی عیب اوست و چهره هر مطلوبی نمونه ای از عکس حسن بی نقص او.
از او یک لمعه بر ملک و ملک تافت
ملک سرگشته خود را چون فلک یافت
همه سبوحیان، سبوح جویان
شدند از بی خودی سبوح گویان
ز غواصان این بحر فلک فلک
برآمد غلغل سبحان ذی الملک
و اما کمال، پس غایت کمال مخلوق که به آن سزاوار محبت و دوستی می شود معرفت خدا و علم به صفات او و شناختن قدرت و صنایع افعال اوست معراج کمال انسان قرب به درگاه سبحانی است و نهایت مرتبه تمامیت، راه یافتن به درگاه رب العزه است پس کسی که اندک معرفت او غایت مرتبه کمال، و قرب به درگاه او اوج سعادت و اقبال باشد، ظاهر است که کمال در خود او منحصر، و هر کمالی در جنب کمال او ناقص و قاصر است و اگر کمال، شایسته محبت است، شایستگی به او مخصوص خواهد بود.
و اما سبب پنجم: که مناسبت معنویه و مرابطه خفیه باشد پس شکی نیست که نفس ناطقه انسانی شعله ای از مشعل جلال حق، و پرتوی است از اشعه جمال مطلق، گلی است از گلزار عالم قدس، و سبزه ای است از جویبار چمن انس و از این جهت بود که چون از روح انسانی سوال شد خطاب رسید که «قل الروح من امر ربی» یعنی «بگو روح از عالم امر پروردگار من است» و در حق آدم علیه السلام فرمود: «انی جاعل فی الأرض خلیفه» یعنی «به درستی که من از برای خود در زمین خلیفه قرار می دهم» و ظاهر است که آدم، مستحق افسر خلافت نگردید مگر به واسطه این مناسبت و به سبب این مناسبت است که بندگان چون به مصیبتی گرفتار شدند بی اختیار منقطع و متوسل به پروردگار خود می شوند و او را می شناسند و میل به جانب او می نمایند.
و این مناسبت، ظهور تام به هم نمی رساند مگر اینکه بعد از ادای واجبات، مواظبت بر نوافل و مستحبات شود.
چنان که در حدیث قدسی وارد شده است که «بنده به تدریج به واسطه نوافل و مستحبات، تقرب به من می جوید تا به جایی می رسد که من او را دوست می دارم و چون به مرتبه دوستی من رسید شنیدن او به من می شود و دیدن و گفتن او به من».
و اما مناسبت ظاهریه که یکی از اسباب محبت است: و از جمله آثار مناسبتی که میان بنده و پروردگار او ظاهر است آن است که نمونه بسیاری از اخلاق الهیه و صفات ربوبیت در بندگان موجود است، چون: علم و نیکی و احسان و لطف و رحمت بر خلق و ارشاد ایشان به حق و امثال اینها و اگر علیت و معلولیت و صانعیت و مصنوعیت باشد پس امر در آن ظاهر است و از بیان مستغنی است و باقی، اسباب ضعیفه نادره ای است که در حق سبحانه و تعالی نقص و قصور است و از آنچه مذکور شد معلوم شد که اسباب محبت همه در حق حضرت رب العزه به عنوان حقیقت و اعلی مراتب، متحقق است و با وجود اینکه هر که مخلوقی را به سبب یکی از این اسباب دوست دارد می تواند که دیگران را دوست داشته باشد و هیچ یک از مخلوقات به وصف محبوبی متصف نمی گردد مگر اینکه از برای او از این جهت شریکی یافت می شود.
و شکی نیست که اشتراک، موجب نقصان محبت است، و اوصاف کمال و جمال ایزد متعال از مزاحمت شریک و انباز، ممتاز و به این جهت راه شرکت در نحو محبت او مسدود است پس مستحق محبتی بجز او نه بلکه به دیده تحقیق اگر نظر کنی غیر از او متعلق محبتی نیست و لیکن این مرتبه ای است که نمی رسد به آن مگر اهل معرفت از اولیا و دوستان خدا و اما نابینایان بیغوله جهالت که دیده بصیرت ایشان معیوب است، از ادراک این مرتبه محجوب، و در چراگاه شهوات جسمانیه و علفزار لذات حسیه مانند بهایم بچریدن مشغولند «یعلمون ظاهرا من الحیوه الدنیا و هم عن الآخره هم غافلون» و «قل الحمد لله بل اکثرهم لا یعقلون».
مدعی خواست که آید به تماشا گه راز
دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
و چگونه چنین نباشد و حال اینکه وصول به مرتبه محبت با کسی از نوع اتصالی به عالم آن ناچار، و بدون آن، حصول محبت حقیقی محال است و پای بستگان قیود شهوات و فرورفتگان لجه کثافات، لذات را به اتصال عالم قدس چکار.
دیگ لیسی کاسه لیسی را بجو
ای خداوند و ولی نعمت بگو
خانمان جغد، ویرانه است و بس
نشنود اوصاف بغداد و طبس
ای که اندر چشمه شور است جات
تو چه دانی شط جیحون و فرات
بلی: چون نفس انسانی از کدورات عالم طبیعت پاک و مصفا، و از خباثت جسمانیت طاهر و مبرا گردید، و از محبت شهوات و قید علایق فارغ شد، به حکم مناسبت به عالم قدس متصل می گردد و شوق تام به همجنسان خود از اهل آن عالم در او پیدا می شود و به مرافقت ایشان شوق و میل او از آن عالم تجاوز می کند و محبت او پا بالاتر می گذارد و شوق به مبدأ کل و منبع جمیع خیرات به هم می رساند تا می رسد به جایی که مستغرق مشاهده جمال حقیقی، و محو مطالعه جلال خیر محض می شود و در این هنگام در انوار تجلیات قاهره، فانی می گردد، چنانکه در هنگام طلوع خورشید همه ستارگان معدوم می شوند و به مقام توحید، که نهایت مقامات است می رسد و از انوار وجود مطلق بر او افاضه می شود آنچه را که نه هیچ چشمی دیده و نه هیچ گوشی شنیده و نه به خاطری خطور کرده و بهجت و لذتی از برای او حاصل می شود که همه بهجتها و لذتها در جنب آن مضمحل می گردند و چون نفس به این مقام رسید در حال تعلق نفس او به بدن، و وجود او در دنیا و حال قطع علاقه او، احوال او چندان تفاوتی نمی کند و سعاداتی که از برای دیگران در آن عالم حاصل می شود از برای او در این نشأه، حاصل شود.
امروز در آن کوش که بینا باشی
حیران جمال آن دل آرا باشی
شرمت بادا چو کودکان در شبها
تا چند در انتظار فردا باشی
بلی شهود تام و بهجت خالی از جمیع شوائب، موقوف بر تجرد کلی است از بدن، زیرا چنین نفسی اگر چه به نور بصیرت در نشأه دنیویه ملاحظه جمال وحدت صرفه را نماید و لیکن باز ملاحظه او خالی از کدورت طبیعیه نیست و صفای تام بسته به حصول تجرد از بدن است و از این جهت پیوسته مشتاق مرگ است تا این حجاب از میان برداشته شود و می گوید:
حجاب چهره جان می شود غبار تنم
خوشا دمی که از این چهره پرده برفکنم
چنین فقس نه سزای چو من خوش الحانی است
روم به گلشن رضوان، که مرغ آن چمنم
و این محبتی که از برای چنین نفسی حاصل می شود نهایت درجات عشق، و غایت کمالی است که از برای نوع انسان متصور است اوج روح مقامات واصلین و «ذروه مراتب کاملین است و هیچ مقامی بعد از آن نیست مگر اینکه ثمره این مقام است و هیچ مقامی پیش از آن نیست مگر آنکه مقدمه ای از مقدمات آن است و این عشقی است که عرفا افراط در مدح آن نموده اند و اهل ذوق، مبالغه در ستایش آن کرده اند و به نثر و نظم در ثنای آن کوشیده اند، و تصریح نموده اند که آن، مقصود از ایجاد کائنات، و مطلوب از آفرینش مخلوقات است کمال مطلق آن است و بجز آن، کمالی نیست و سعادت به واسطه آن است، و به غیر از آن، سعادتی نه همچنان که یکی گفته:
عشق است هر چه هست بگفتیم و گفته اند
عشقت به وصل دوست رساند به ضرب دست
و دیگری گفته:
جز محبت هر چه بردم سود در محشر نداشت
دین و دانش عرضه کردم کس به چیزی برنداشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: متن درباره محبت به خدا و برتری آن در مقابل محبت به مخلوقات دیگر است. به بیان میآید که محبت واقعی تنها به خدا و صفات او تعلق دارد و هیچ موجودی دیگری شایسته محبت نیست، زیرا همه چیز وابسته به وجود و قدرت اوست. نویسنده توضیح میدهد که محبت به خدا بر اساس چندین دلیل اساسی شکل میگیرد: وابستگی وجود مخلوقات به خدا، لذات و نعمتهای ناشی از او، جمال و کمال او و همچنین مناسبت روح انسانی با الهی.
محبت واقعی نتیجهی شناخت و معرفت به خدا و رسیدن به کمال انسانی است. نویسنده به مناسبتهای معنوی میان انسان و خدا اشاره میکند و بیان میکند که وقتی انسان از قید و بندهای دنیاست و به عالم قدس متصل میشود، عشق و شوق به خدا در او قوت میگیرد. همچنین، رضا و عشق به خدا به عنوان بهترین و بالاترین مقام انسانی شناخته میشود که انسان را به خوشبختی و سعادتی بینظیر میرساند.
در نهایت، تأکید میشود که عشق به خدا هدف اصلی خلقت و کمال مطلوب انسانهاست و هر نوع لذت و سعادت دیگر در حقیقت فرع بر این عشق است.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که محبت، یک ویژگی خوب و پسندیده است و به طور شرعی مورد تأکید و پسند قرار گرفته است. در این مورد به محبتی اشاره میشود که در این گفتگو مطرح میشود و آن محبت به خداوند و هر چیزی است که به او مربوط میشود.
هوش مصنوعی: بالاترین نوع محبت، محبت به خداوند است. هیچ کس دیگر شایستهٔ محبت نیست و تنها اوست که نسبت به محبوبیت شایسته است. اگر آدمی به چیزی دیگر عشق بورزد، این محبت به خاطر ارتباط آن چیز با خداوند است. اگر کسی چیزی را بدون این توجه دوست داشته باشد، دلیل آن جهل و نادانی او در شناخت خداست. بنابراین، انسان باید به تمامی موجودات عشق بورزد، زیرا همه آنها نشانههای قدرت خدا و تجلیاتی از وجود مطلق او هستند. محبت خالص خدا نسبت به برخی از اشیاء به دلیل ویژگی خاصی است که این اشیاء در ارتباط با او دارند.
هوش مصنوعی: من از خوشیهای جهان خوشحال هستم چون جهانی که در آن زندگی میکنم، خوشحال و شاداب است. من به همه چیز در این عالم عشق میورزم، زیرا همه چیز از آن خالق بزرگ است.
هوش مصنوعی: این متن میگوید که برای ایجاد محبت عوامل مختلفی وجود دارد و هر جا که محبت وجود دارد، به یکی از این عوامل برمیگردد. همچنین، تمام این عوامل در مورد خداوند متعال یکی هستند.
هوش مصنوعی: محبت انسان به خود، اولین دلیل است که باید به آن توجه کرد. واضح است که وجود هر موجودی وابسته به وجود پروردگارش است و هیچ موجودی به خودی خود وجود ندارد. اگر وجودی هست، از اوست و اگر بقای وجودی داریم، به او تعلق دارد. کمال هر موجودی به ارتباطش با او بستگی دارد و هر نقصی با نزدیک شدن به او برطرف میشود. بنابراین، در دنیای هستی، هیچ موجودی وجود ندارد که به خودی خود ثبات و استحکام داشته باشد، جز خداوند مطلق که قوام همه موجودات به وجود او وابسته است و تمام کائنات به وجود او مستند است.
هوش مصنوعی: اگر لحظهای چشمهایت را از جهان بربندی، در دنیای هستی هیچ موجودی را نخواهی دید. و اگر برای یک لحظه از نیاز به جهان و اشیاء رهایی یابی، عدم و نیستی بر سر تمامی موجودات سایه میافکند. چگونه ممکن است کسی خود را دوست بدارد در حالی که منبع هستی و وجودش وابسته به وجود و هستی دیگری است و آن دیگری را دوست نداشته باشد؟
هوش مصنوعی: دلیل دوم و سوم این است که به وضوح میتوان دید هیچ لذتی وجود ندارد که نتیجه نعمتهای او نباشد و هیچ کاری نیست که از احسان و مهربانی او ناشی نشود. هر نعمتی که داریم، تنها یک قطره از دریای بیپایان نعمتهای اوست و هر خوشی و آرامش از اقیانوس گستردهی نعمتهای او یکی از جرعههاست. همه عوامل شادی و خوشبختی از جانب او فراهم شده و سفرهی شادی و نشاط او گسترده است.
هوش مصنوعی: کدام مور مشغول جمعآوری دانهای است که از نعمتهای او نیست و کدام مگس طعم شهد شیرین او را نچشیده است؟
هوش مصنوعی: زمین مانند سفرهای است که همگان میتوانند از آن بهرهمند شوند. در این سفره، چه دشمن و چه دوست، همه میتوانند حضور داشته باشند و از نعمتها بهرهبرداری کنند.
هوش مصنوعی: چنان سفرهی کرم را گسترده کردند که حتی سیمرغ هم در قاف میتواند از آن بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: قطرهای از ابر به دریا افتاد و از صلب (نر) نطفهای در شکم (ماده) شکل گرفت.
هوش مصنوعی: از آن قطرهای که مثل لولو است، میتواند نوزادی را آرام کند و از این چهره، قامت بلند و زیبا بسازد.
هوش مصنوعی: و اما دلیل چهارم: که آن زیبایی و کمال و تمامیت است. بنابراین نیازی به توضیح نیست که زیبایی خالص و کمال مطلق فقط مختص ذات پاک خداوند است و هر زیبایی در برابر آئینه زیبایی ازلی، زشت و بیارزش است، و هر کمالی در مقایسه با کمال ازلی، پست و پایین به نظر میرسد. هر زیبایی که ببینی، به هزار نقص گرفتار است و هر حسنی که بوجود آید، عیب آن به مراتب بیشتر است. زیبایی مطلقی وجود دارد که از تمامی نقصها و عیوب دور است و حسن او به دور از هر گونه کمبود و نقص است. نه زیبایی بالاتر از جمال او میتوان تصور کرد و نه حسنی بهتر از حسن او وجود دارد. بنابراین اگر زیبایی که پر از نقص است، سزاوار محبت باشد، پس چگونه میتواند زیبایی خالص و مطلق که هیچ نقصی در آن نیست، وصف کرد؟
هوش مصنوعی: اگر شراب شما خاکی و آلوده باشد، میتواند دیوانهات کند، اما اگر صاف و خالص باشد، نمیدانم چه تأثیری خواهد داشت.
هوش مصنوعی: هر جا که زیبایی دیده میشود، نشانهای از هنر و لطف او به چشم میخورد و هر جا که قامت زیبایی باشد، مانند سروهایی است که از قدرتش روئیدهاند. هیچ کس غیر از او نیست که فن خونریزی و ترفندهای دلربایی را به دیگران آموخته باشد.
هوش مصنوعی: اگر خوشبوکنندهای معطر شود، در گیسوی او پیچیده میشود و اگر سرمهای زیبا باشد، در ابروی او جا میگیرد.
هوش مصنوعی: هر چهره زیبا، نشانهای از زیبایی بینقص معشوق است و چهره هر کسی که دوستش داریم، تصویری از حسن کامل او را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: از او نوری به زمین تابید و این نور باعث شد که ملک (کشور) به روشنی و زیبایی دست یابد. ملک، به سرگشتگی و بلاتکلیفی خود پایان داد و حالتی شبیه به آسمان پیدا کرد.
هوش مصنوعی: همه فرشتگان و موجودات پاک به خاطر حالتی که پیدا کردهاند، در جستجوی پاکی و خلوص هستند و از سر بیخودی و بیخبر از خود، در حال ذکر کردن اسم پاک حق هستند.
هوش مصنوعی: از غوطهوران در این دریا، آسمان به صدا درآمده است، در حالی که پروردگار صاحب ملک در حال ستایش است.
هوش مصنوعی: کمال مخلوق در اصل، معرفت خدا و آشنایی با صفات و قدرتهای اوست. بالاترین مرتبه کمال انسان، نزدیک شدن به خداوند است. به عبارت دیگر، کسی که حتی اندکی از شناخت خداوند را داشته باشد، به بالاترین درجه کمال و سعادت رسیده است. بنابراین، کمال در وجود خداوند منحصر به فرد است و هر کمال دیگری در مقایسه با کمال او ناقص است. اگر کمال مستحق محبت باشد، این محبت تنها شایسته خداوند خواهد بود.
هوش مصنوعی: پنجمین دلیل این است که ارتباط معنوی و ارتباط خفی بین افراد وجود دارد. بیتردید نفس ناطقه انسان، شعلهای از نور جلال خداوند است و نوری از جمال مطلق، همچون گلی از باغ عالم قدس و سبزهای از چمنزاری است که با انس و محبت آمیخته است. از همین رو، وقتی از روح انسانی پرسش شد، پاسخ آمد که "بگو روح از امر پروردگار من است". همچنین در مورد آدم (علیهالسلام) آمده است که "بهراستی من در زمین خلیفهای قرار میدهم". مشخص است که آدم، لیاقت خلافت را تنها به واسطه این ارتباط صاحب شد. به همین دلیل، هنگامی که بندگان در مصیبت و دشواری گرفتار میشوند، بیاختیار به سمت پروردگار خود روی میآورند و او را میشناسند و جاذبهای به سوی او احساس میکنند.
هوش مصنوعی: این موضوع به طور کامل محقق نمیشود مگر اینکه پس از انجام واجبات، بر روی نفلها و مستحبات نیز توجه و مراقبت شود.
هوش مصنوعی: در یک حدیث قدسی آمده است که انسان به تدریج و از طریق انجام کارهای نیک و عمل به مستحبات، به خدا نزدیک میشود. او به جایی میرسد که خدا او را دوست میدارد و زمانی که به این مرحله رسید، خداوند به سخنان و اعمال او توجه میکند.
هوش مصنوعی: یکی از عواملی که زمینهساز محبت است، شباهتها و تناسبهایی است که میان بندگان و خداوند وجود دارد. این شباهتها شامل ویژگیهای اخلاقی و صفات الهی مانند علم، نیکی، احسان، لطف، رحمت و هدایت بندگان به سوی حق است. اگرچه وجود علل و معلولها و ارتباط بین خالق و مخلوق واضح و روشن است، اما جنبههای ضعیف و نادر که به نقص و کمبود معطوف میشوند، در مورد خداوند صدق نمیکند. بنابراین، تمامی عوامل محبت در مورد خداوند در بالاترین حد و به طور کامل وجود دارد. همچنین، هر کسی که بر اساس این ویژگیها مخلوقی را دوست داشته باشد، میتواند دیگران را نیز دوست داشته باشد؛ زیرا هیچ مخلوقی به عنوان محبوب شناخته نمیشود مگر اینکه در یکی از این جهات شریکی داشته باشد.
هوش مصنوعی: شک نیست که دلدادگی به دیگران باعث کاهش عشق واقعی به خدا میشود. ویژگیهای کمال و زیبایی خداوند با وجود شریک و همنشین، مختل میشود و به همین دلیل راه داشتن محبت واقعی به خدا، بسته است. محبت واقعی فقط مخصوص اوست و هیچ چیز دیگری سزاوار چنین محبتی نیست. با این حال، به این مرتبه بالای محبت تنها اهل معرفت و اولیای خدا میتوانند دست یابند. از سوی دیگر، افراد نادانی که در جهل و ناآگاهی غوطهورند، به دلیل نداشتن بصیرت، از درک این مقام محرومند و به بیهدفی و لذتهای زودگذر دنیا مشغولند؛ آنان تنها جنبههای ظاهری زندگی دنیا را میشناسند و از آخرت غافلند.
هوش مصنوعی: مدعی خواست تا به تماشای رازها بیاید، اما ناگهان قدرت غیبی وارد عمل شد و بر دل کسی که نباید، اثر گذاشت.
هوش مصنوعی: چطور ممکن است چنین چیزی نباشد، در حالی که رسیدن به حالت محبت نسبت به کسی، به نوعی وابستگی به عالم معنوی نیاز دارد و بدون این ارتباط، دستیابی به محبت واقعی غیرممکن است. کسانی که به لذتهای دنیا وابستهاند و در کثافتها غرق شدهاند، چگونه میتوانند به عالم قدس و معنویت متصل شوند؟
هوش مصنوعی: ای خدای مهربان و نکوکار، ای سرپرست و یاریدهنده! با همت بلند و تلاشِ خود، به نفع کسی که نیازمند است، اقدام کن و او را در رسیدن به آرزوهایش یاری فرما.
هوش مصنوعی: خانهی جغد تنها و خراب است و او هیچگاه زیباییها و ویژگیهای بغداد و طبس را نمیشنود.
هوش مصنوعی: ای کسی که در چشمه شور به سر میبری، چگونه میتوانی از جایگاه شط جیحون و فرات باخبر باشی؟
هوش مصنوعی: آری، وقتی که روح انسان از آلایشهای دنیایی پاک شود و از زشتیهای جسمانی مبرا گردد، و از وابستگی به شهوتها و تمایلات رهایی یابد، به ط naturalق طبیعی به دنیای معنوی پیوند میخورد. در این حالت او به همنوعان خود در آن عالم، علاقه و اشتیاق زیادی پیدا میکند. این محبت و اشتیاق او به سوی سرچشمه واقعی وجود، یعنی خداوند، سوق داده میشود. تا جایی که در مشاهده جمال حق غرق میشود و در جلال خیر مطلق محو میگردد؛ و در آن لحظه، به شکلی کاملاً تاملبرانگیز، در انوار تجلی الهی فانی میشود، مانند ستارگانی که با طلوع خورشید ناپدید میشوند. در نهایت به مقام توحید، اوج مقامات، میرسد و از نور وجود مطلق بهرهمند میشود. در این حال، او به نوعی خوشی و لذتی میرسد که هیچ چشم و گوشی قادر به درک آن نیست و تمامی لذتها و شادیهای دیگر در مقایسه با آن کمرنگ میشوند. زمانی که روح به این مقام دست یابد، تفاوتی در وضعیت او در دنیا و تعلقش به بدن ایجاد نمیشود و سعادتی که برای دیگران در آن عالم حاصل میشود، برای او نیز در این عالم تحقق مییابد.
هوش مصنوعی: امروز تمام سعی خود را بکن که با درک درست و آگاهی زندگی کنی و شگفتی زیباییهای محبوبت را درک کنی.
هوش مصنوعی: شرم بر تو باد که مانند کودکان در شبها منتظر روز آینده باشی.
هوش مصنوعی: شهود کامل و لذت خالص از هر گونه آلودگی، به رهایی کامل از جسم وابسته است. زیرا چنین روحی حتی اگر در دنیا با روشنگری بصیرت خود جمال وحدت را مشاهده کند، باز هم این دید خالی از ناخالصی طبیعی نیست. و تنها دستیابی به صفای کامل بستگی به جدا شدن از جسم دارد. به همین دلیل، این روح همواره میل به مرگ دارد تا این پرده از میان برداشته شود و میگوید:
هوش مصنوعی: پوشش و حجاب صورت روح من به مثابه غبار جسمم شده است. خوشا به حال لحظهای که پرده را از چهرهام بردارم و حقیقت وجودم را نمایان کنم.
هوش مصنوعی: این زندان برای کسی مانند من که صدای دلنشینی دارد، مناسب نیست. به سمت بهشت میروم، زیرا من پرنده آن گلستانم.
هوش مصنوعی: این محبت که برای چنین انسانی به وجود میآید، اوج عشق و کمالی است که برای نوع بشر قابل تصور است. این احساس، بالاترین مقام روحانی و مرتبه کامل است، و هیچ مقامی بعد از آن وجود ندارد مگر اینکه نتیجه این مقام باشد و هیچ مقامی پیش از آن نیست مگر اینکه مقدمهای برای رسیدن به آن محسوب شود. این عشق، مورد ستایش زیادی از سوی عرفا و اهل ذوق قرار گرفته و آنها در نثر و نظم به توصیف آن پرداختهاند. آنها تصریح کردهاند که این محبت هدف آفرینش کائنات و مقصود از ایجاد مخلوقات است و این کمال مطلق است، و هیچ کمالی جز آن وجود ندارد. سعادت نیز به واسطه این عشق حاصل میشود و بدون آن، سعادتی نیست.
هوش مصنوعی: عشق، هر چیزی است که داریم و قبلاً هم گفتهایم. گفتهاند که عشق تو میتواند تو را به ملاقات دوست برساند، حتی اگر به زور باشد.
هوش مصنوعی: غیر از محبت، هر چیز دیگری که به دست آوردهام در روز قیامت فایدهای نداشت. دین و دانش را هم عرضه کردم، اما هیچکس چیزی از من نخواست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.