تا بخاطر دری ای هیچ طرب دامادم
هر چه رفت ار چه عروس تو برفت از یادم
شرم حسن ار چه نهان خواست ولی چو افتادم
فاش می گویم و از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
چند گاهم حرم قرب خدا بود وثاق
پس از آن بارگه پاک نبی طاق و رواق
از امیران حجازم نه اسیران عراق
طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق
که در این دامگه حادثه چون افتادم
ایمن از عیش و عزا بی خبر از غیب و شهود
فارغ از این غم و این ماتم و این آتش و دود
دور از این رامش و این حجله و این سور و سرود
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم
ای مرا چهر و لبت باغ سرور و لب حوض
وی کنار و دهنت حجله و سور و لب حوض
رامش کوثر و گل گشت قصور و لب حوض
سایه طوبی و دلجوئی حور و لب حوض
به هوای سر کوی تو برفت از یادم
اقربا کشته پدر گرم فدا یار بتاخت
سینه عمه در آذر دل خواهر بگداخت
صبح ماتم فلکم شام عروسی پرداخت
کوکب بخت مراهیچ منجم نشناخت
یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم
قاسم ای خانه عقلم ز تو ویرانه عشق
خاطری داشتم آسوده ز افسانه عشق
ساختم سلسله خط تو دیوانه عشق
تا شدم حلقه بگوش در میخانه عشق
هردم آید غمی از نو به مبارکبادم
با قدت ننگرم ار خود همه سرو لب جوست
یا به شمشاد توان با همه اندام که اوست
راست از سدره و طوبیم ببالای تو روست
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چکنم حرف دگر یاد نداد استادم
داشتم خاطر جمعی ز جهان بی کم و کاست
ساخت آن زلف کجم کار پریشانی است
می برد آب رخم آتش افسوس رواست
می خورد خون دلم مردمک دیده سزاست
تا چرا دل به جگر گوشه مردم دادم
باز از آن دیده کزو نیل سبو عمان مشک
چشم یغماش ز طغیان به حسد دجله به رشک
بر زجیحون به فرات است روان سیل سرشک
پاک کن چهره حافظ به سر زلف ز اشک
ورنه این سیل دمادم بکند بنیادم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از حافظ نشاندهندهی عشق عمیق و درد جدایی است. شاعر در آغاز به زیبایی معشوق و تجربهی شادی و غم در عشق اشاره میکند و از آزادیای که عشق به او داده سخن میگوید. او به یاد لحظات خوش و حزنآورش میافتد و از دوری و مشکلات ناشی از عشق مینالد. در ادامه، شاعر به توصیف زیباییها و نعمتهای عشق پرداخته و به عشق به معشوق خود اعتراف میکند. در نهایت، او به وضعیت خود و درد فراق میپردازد و از غمهای ناشی از این جدایی میگوید و میخواهد که اشکها و دردهایش پاک شود. این شعر به زیبایی احساسات عمیق انسانی در عشق و اندوه را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: هر چند که عروسم از یادم رفته و به دلیلی شاد نمیشوم، اما به خاطر آن در، عروسی که به آنجا رفته مرا به یاد میآورد.
هوش مصنوعی: اگرچه زیبایی من دلایل برملا شدن را پنهان میخواهد، اما زمانی که در معرض دید مردم قرار گرفتم، با افتخار از زیباییام سخن میگویم و از این که چنین میکنم خوشحالم.
هوش مصنوعی: من عاشق هستم و از تمام قید و بندهای دنیای مادی آزاد هستم.
هوش مصنوعی: مدتها دربارهٔ نزدیکترین نقطه به خداوند فکر میکردم، پس از آن به بارگاه پاک پیامبر که مانند طاق و رواق است، رسیدم.
هوش مصنوعی: من از سرمایهداران حجاز هستم، نه از اسیران عراق. پرنده باغ بهشت منم، چه بگویم از جدایی و دوری.
هوش مصنوعی: وقتی در این موقعیت و دنیای پر از حوادث قرار گرفتم، متوجه شدم که چه مسائلی پیش آمده است.
هوش مصنوعی: آدمی در آرامش و بیخبری از شادیها و غمها، دور از غیب و واقعیتهای زندگی، آزاد از درد و رنج و دردسرهای روزمره به سر میبرد.
هوش مصنوعی: دور از این شادیها، این عروسیها و سرودها، من در گذشته فردی بزرگ و با مقام بودهام و جایی که در آن زندگی میکردم، بهشت برین بوده است.
هوش مصنوعی: انسانی را به این مکان ویران و ناپایدار آوردهاند.
هوش مصنوعی: ای تو که چهره و لبهای زیبایت مانند باغی پر از شادی و خوشحالی است، و دم و دهانت مانند عروسی و جشن و سروری در کنار حوضی زیباست.
هوش مصنوعی: نعمتها و لذتهای بهشتی در کنار هم گرد آمدهاند، جایی که نغمههای خوش و زیبایی گلها، در کنار سایه درختان طوبی و دلجویی حورهای بهشتی، فضایی دلانگیز و آرامبخش را ایجاد کرده است.
هوش مصنوعی: به خاطر یاد تو، تمام خاطراتم از ذهنم محو شد.
هوش مصنوعی: خویشاوندان در حال مرگ، پدر خود را فدای یار میکنند، و عمه با تمام وجود خود برای عشقش در دل خواهر آتش به پا میکند.
هوش مصنوعی: صبحی که باید خوشحالی و شادی باشد، برای من همچون صبحی غمانگیز و ماتمزده است. در حالی که ستاره بخت من در جشنی شاد میرقصد، هیچ کسی، حتی منجمها، نمیتوانند من را بشناسند و آیندهام را پیشبینی کنند.
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، من از کدام سرنوشت و از کدام مادر به دنیا آمدهام که در این دنیا به این حال و روز دچار شدهام؟
هوش مصنوعی: قاسم، خانه عقل من به خاطر تو خراب شده است. من آرامش خاطری داشتم که به دلیل داستان عشق از دست رفته است.
هوش مصنوعی: من برای آنکه به عشق دیوانه شوم، مجموعهای از خطوط تو را خلق کردم، تا جایی که به حلقهای در گوش میخانه عشق تبدیل شوم.
هوش مصنوعی: هر لحظه غم جدیدی به من میرسد که باید به خودم تبریک بگویم.
هوش مصنوعی: من به قامت تو توجهی نمیکنم، حتی اگر همه زیباییها در تو جمع شده باشد، زیرا من زیبایی و حسن را در وجود خود احساس میکنم.
هوش مصنوعی: در درخت سبز و زیبای سدره و طوبی، که نشانههای بهشت هستند، فقط عشق و زیباییهای دوست در دل من نقش بسته و هیچ چیز دیگری در آن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: نمیدانم چه چیزی بگویم زیرا استاد چیز دیگری به من نیاموخته است.
هوش مصنوعی: من به آرامش و اطمینان در زندگی خود امیدوار بودم، اما آن زلف معشوق که در هم ریخته است، باعث پریشانی و نگرانی من شده است.
هوش مصنوعی: آب رخ من آتش را میبرد و این حقیقتی تلخ است. همچنین، مردمک چشم من باید خون دلم را بنوشد و این نیرنگی نادرست نیست.
هوش مصنوعی: چرا به خاطر یکی از عزیزان مردم، دل خود را به درد و رنج دادم؟
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف چشم و نگاه معشوق میپردازد، که با زیبایی و جذابیت خود مانند نیل، عطری خوش و دلچسب در فضا ایجاد میکند. این چشم، طغیانی از عشق و حسادت را در برابر دیگران برمیانگیزد، به طوری که دیگران را به رشک میاندازد. در واقع، این تصویر زیبا از چشم و نگاه معشوق بیانگر ترکیبی از زیبایی، عشق و احساسات قوی است که در دل مردم ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: یک سیل بزرگ از زجیحون به سمت فرات در حال حرکت است، اشکها را پاک کن تا چهره حافظ روشن شود و زلفش از اشکها تر نگردد.
هوش مصنوعی: اگر این جریان ادامه پیدا کند، پایه و اساس من را به هم خواهد زد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.