گنجور

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۸

 

من زفعل زشت خود ای همدمان مستوحشم

خرقه آلوده دارم مستحق آتشم

شرم میدارم زشیخ خانقاه و برهمن

نه مسلمانم نه گبرم زین سبب مستوحشم

رحمی ایدست خدا پیر طریقت از کرم

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۴

 

مطرب تو راه میزنی از ساز دلکشم

ساقی صفا دهد زمی صاف بیغشم

تا تن زآب میکده عشق شسته ام

ماهی صفت در آب و سمندر در آتشم

مردم همه زدید پری در جنون و من

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۱

 

تا تو به گلشن آمدی، با همه در کشاکشم

وه که تو در کنار گل، من به میان آتشم

تا نمکم لب تو را، می به دهان نمی‌برم

تا نچشم از این نمک، چیز دگر نمی‌چشم

چرخ شود غلام من، دور زند به کام من

[...]

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴

 

بگذار که خویش را به زاری بکشم

مپسند که بار شرمساری بکشم

چون دوست به مرگ من به هر حال خوش است

من نیز به مرگ خود به هر حال خوشم

فروغی بسطامی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه

 

من آدم بهشتی‌ام اما در این قفس

حالی اسیر عشقِ جوانانِ مهوشم

بخت ار مدد کند که کشم رخت ازین دیار

گیسویِ حور گرد فشاند ز مفرشم

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۸ - بهار دارابی

 

خوش بودی آتش غم او گر نمی‌زدی

سیل سرشک هر نفس آبی بر آتشم

دانم که عشق او کشدم این عجب که باز

دل می‌کشد به الفت آن شوخ دلکشم

رضاقلی خان هدایت
 

قاآنی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲

 

بگذار که خویش را به خواری بکشم

مپسند که بار شرمساری بکشم

چون دوست به مرگ من به هر حال خوشست

من نیز به مرگ خود به هر حال خوشم

قاآنی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۸

 

گر عمر به مستی گذرد ور به هشم

از دست رقیب یک نفس نیست خوشم

با این همه کین باز کند مهر اظهار

فریاد از این طبیب بیمار کشم

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲

 

تا کی به امید وصل آن حور وشم

باید ز رقیب زهر حرمان بچشم

در پیش وی اعتبار او نیز نماند

زین پس پیش اوفتاده منت نکشم

صفایی جندقی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۹ - غزل مثنوی

 

از غم آن دلبر پر ناز وخشم

جوی خوندارم روان از بحر چشم

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۹ - غزل مثنوی

 

از جهان یکبارگی پوشیده چشم

بسته دل بر دلبری پر ناز وخشم

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۹ - غزل مثنوی

 

از غمت ای دلبر پرناز و خشم

پوشم از بیگانه وازخویش چشم

بلند اقبال
 

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۶ - ذکر شهادت زبدهٔ ناس، حضرت ابی الفضل العباس

 

چون دو دست افتاده دید آن محتشم

گفت دستا رو که من بی تو خوشم

نیر تبریزی
 
 
۱
۱۸
۱۹
۲۰
۲۱
۲۲
۲۴