تا تو به گلشن آمدی، با همه در کشاکشم
وه که تو در کنار گل، من به میان آتشم
تا نمکم لب تو را، می به دهان نمیبرم
تا نچشم از این نمک، چیز دگر نمیچشم
چرخ شود غلام من، دور زند به کام من
گر تو به گردش آوری جام شراب بیغشم
کاسهٔ خون و جام می، فرق ز هم نکردهام
بس که به دور نرگست باده نخورده، سرخوشم
گرچه به هیچ حالتی یاد نکردهای مرا
یاد دهان تنگ تو هیچ نشد فرامشم
تا که عیان ز پرده شد صورت نقش بند تو
رشک نگارخانه شد، روی به خون منقشم
دوش به قد دلکشت قصهٔ سرو گفتهام
گفت که شرمسار شو از حرکات دلکشم
بس که شب وصال تو ناطقه لال میشود
با همه ذوق ساکنم، با همه شوق خامشم
بلعجبی نگر که من با همه لاف عاشقی
یار ندیده والهام، می نچشیده بیهشم
نی ز حبیب ایمنم، نی ز طبیب مطمئن
چارهٔ دل کجا کنم کز همه جا مشوشم
تا فکنم فروغیا دشمن شاه را به خون
دست دعا بر آسمان، تیر بلا به ترکشم
ناصر دین شه قوی آن که ز بیم تیغ او
ترک نموده کج روی، ابروی تُرک مهوشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و اشتیاق عاشقانه شاعر به محبوبش است. او از کشاکشهای درونی و احساسات شدیدش صحبت میکند و بیان میکند که تا زمانی که معشوقش در کنار گلش است، در آتش عشقش در حال سوختن است. شاعر به شیرینی لب معشوق اشاره میکند و میگوید که نمیتواند از دیگر لذات زندگی چشمپوشی کند. او از ارتباطش با باده و میگوید که به دلیل عشقش به معشوق، از شادابی و سرخوشی بیبهره است. شاعر همچنین از حسرت و یاد همیشگی معشوقش سخن میگوید و به وضعیت خود در انتظار وصال او اشاره میکند. در نهایت، او از وضعیت خود در برابر حوادث و چالشهای بیرونی شکایت دارد و به قدرت و خطر معشوقش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که تو به باغ آمدی، همه چیز در حال تلاطم و جنگ است. وای بر من که تو در کنار گلها هستی و من در میان آتش و درد.
هوش مصنوعی: تا وقتی که لب تو را نچشم و نمک وجود تو را تجربه نکنم، به سراغ نوشیدنی نمیروم. زیرا وقتی طعم این نمک را بچشم، دیگر چیزی دیگر برایم جذابیت نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: اگر چرخ فلک برگردد و به خواستههای من پاسخ دهد، تو فقط کافی است که جام می را به دست من برسانی.
هوش مصنوعی: من در میانهٔ شادابی زندگی، به هیچ چیز دیگری فکر نکردهام و فقط به دور چشمهای زیبایت سرگرم بودهام، به طوری که نه به می و نه به هیچ چیز دیگری نیاز ندارم و از این حال خوش خود بسیار راضی هستم.
هوش مصنوعی: هرچند که هرگز به یاد من نبودی، اما هیچگاه یاد تو از ذهنم نمیرود.
هوش مصنوعی: وقتی که تصویر تو از پشت پرده نمایان شد، زیباییات باعث حسادت گالریهای هنری شد و چهرهام به خاطر عشق به تو غرق خون شد.
هوش مصنوعی: دیروز به زیبایی دلربا داستانی در مورد سرو گفتم، او گفت که باید از حرکات دلربا و شگفتانگیزت شرمنده باشی.
هوش مصنوعی: بسیار شبها به دیدار تو میگذرد که من گوینده شعر و کلام نمیشوم. با وجود تمام اشتیاقی که دارم، سکوت میکنم و تنها میاندیشم.
هوش مصنوعی: عجب این است که با وجود همه ادعای عاشقیام، هنوز هم یار را ندیدهام و چشیدنم از می عشق باعث بیخبریام شده است.
هوش مصنوعی: من نه از دوست خیری میجویم، نه از پزشک اطمینان. نمیدانم برای دل آشفتهام چه راه حلی پیدا کنم که از همه جا پریشان و نگران هستم.
هوش مصنوعی: میخواهم به دشمن شاه ضربهای بزنم و با دستان دعا به آسمان، بدی را از خود دور کنم.
هوش مصنوعی: ناصردین شاه قدرتمند است، به طوری که به خاطر ترس از تیغ او، کجرویها ترکها را رها کردهاند. ابروان ترکم همچنان زیبا و جذاب هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر برود هزار جان با غم عشق او خوشم
من که بعشق زنده ام منت جان چرا کشم
خضر ز آب زندگی خوش نزید چنانکه من
از هوس جمال او زنده در آب و آتشم
من که ز عشق مردنم هر نفس آرزو بود
[...]
زلف تو تا گرفتهام با همه در کشاکشم
خال تو تا گزیدهام هندوی دل در آتشم
از نمکین لب توام بوده غذای روح و بس
گیردم آن نمک اگر من نمک دگر چشم
مستم و نیست درد سر تا به صباح محشرم
[...]
من آدم بهشتیام اما در این قفس
حالی اسیر عشقِ جوانانِ مهوشم
بخت ار مدد کند که کشم رخت ازین دیار
گیسویِ حور گرد فشاند ز مفرشم
ای پسرعموی من چند کنی مشوشم؟
ز اشک دو چشم و آه دل غرقه به آب و آتشم
(صامت) از این مثقال تو سوختم و بدین خوشم
پای اگر چو محتشم از ره بندگی کشم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.