گنجور

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » مثنویات » در هجو کیدی (یاری) شاعر نما

 

آن حلقهٔ چشم چرک بسته

کونی‌ست ولی ز گه نشسته

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » مثنویات » در هجو کیدی (یاری) شاعر نما

 

این‌ست که با سر شکسته

یا گردن خرد و دست بسته

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » ناظر و منظور » سر آغاز

 

ز شوقت کوه از آن از جا نجسته

که او را خارها در پا نشسته

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳ - در راز و نیاز با خداوند

 

ببر از ما هوا را دست بسته

که ما را سخت دارد سر شکسته

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۵ - در چگونگی شبی که پیغمبر بر آسمان بر شد

 

برون فرما که مه را دل شکسته

ز شوقت بر سر آتش نشسته

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۹ - گفتار در نکویی خموشی و عشق

 

بر آن کس کز هنر یکسو نشسته

خموشی رخنهٔ سد عیب بسته

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۱۵ - گفتار در آغاز داستان و چگونگی عشق

 

دلش در تنگنای سینه خسته

به لب جان در خبر گیری نشسته

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۱۸ - حکایت

 

چو پر زد دید بال خویش بسته

عدوی خانه در پهلو نشسته

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۴۳ - در بیان مصاحبت شیرین با فرهاد در آن شب

 

ره از شلوار بندش دید بسته

چو بندی شد دلش زین عقده خسته

وحشی بافقی
 

شیخ بهایی » شیر و شکر » بخش ۵ - فی العلم النافع فی العماد

 

در ده به بهائی دلخسته

آن، دل به قیود جهان بسته

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

در ده به بهائی دل خسته

آن دل بقیود جهان بسته

شیخ بهایی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۱۲ - غفلت

 

در طلب آویز چه بنشسته

بسته دامی ز چه وارسته

عرفی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۱۲ - غفلت

 

مستی و از فیض طلب رسته

بی اثری را بطلب بسته

عرفی
 
 
۱
۱۸
۱۹
۲۰
۲۱
۲۲
۲۷
sunny dark_mode