سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الخامس فی فضیلة العلم، ذکر العلم اربح لانّ فضله ارجح » بخش ۲ - التمثیل فی وضع الشی بغیر موضعه
حکما بار جمله بربستند
همه رفتند و زین هوس رستند
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۵۷ - اندر تصوّف و زهد ذکر التصوّف الزم علی الحقیقة لان فیه نجاة الخلیفة
عامه دل در هوای جان بستند
زانکه از دست جهل سرمستند
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۱ - یمدح السلطان الاعظم مالک رقاب الامم سلطان سلاطین العالم یمین الدّولة و امین الملّة کهف الإسلام و المسلمین ابا الحارث بهرامشاهبن مسعود نوّر اللّٰه مضجعه
چون بدین بارگاه پیوستند
از غریبی و غبن و غم رستند
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۱ - یمدح السلطان الاعظم مالک رقاب الامم سلطان سلاطین العالم یمین الدّولة و امین الملّة کهف الإسلام و المسلمین ابا الحارث بهرامشاهبن مسعود نوّر اللّٰه مضجعه
هرکه در دولت تو پیوستند
از غریبی و غبن و غم رستند
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۱۱ - فی مذمةالاعداء و نصیحةالاولیاء
جنگ جستند ارنه بس جستند
که چو شه تره بر گذر رستند
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰
گل رخسار تو چون دسته بستند
بهار و باغ در ماتم نشستند
صبا را پای در زلف تو بشکست
چو چین زلف تو بر هم شکستند
که خواهد رست از این آسیب فتنه
[...]
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۰۷ - شراب خواهد
سرورا از می سخاوت تو
عالمی شاد و خرم و مستند
هرکه هستند در نشیمن خاک
همه بر بوی جود تو هستند
بنده با شاهدی و مطربکی
[...]
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۰
چشم و دل من که هرچه گویم هستند
در خصمی من به مشورت بنشستند
اول پایم بر درغم بشکستند
واخر دستم ز بی غمی بر بستند
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۷
شبهای جهان مگر بهم پیوستند
و اختر همگی چو خفتگان مستند
ای صبح بزن نفس، دمت بربستند؟
وی چرخ بگرد، چنبرت بشکستند؟
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳ - در استدلال نظر و توفیق شناخت
مشو فتنه برین بتها که هستند
که این بتها نه خود را میپرستند
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸ - ستایش اتابک اعظم شمسالدین ابوجعفر محمدبن ایلدگز
سیاهی و سپیدی هرچه هستند
گذشت از کردگار او را پرستند
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱ - در پژوهش این کتاب
کهنسالان این کشور که هستند
مرا بر شقه این شغل بستند
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۲ - سخنی چند در عشق
همان گبران که بر آتش نشستند
ز عشقِ آفتاب، آتش پرستند
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۳ - عذر انگیزی در نظم کتاب
چو صبح آن روشنان از گریه رستند
که برقِ خنده را بر لب ببستند
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۵ - عشرت خسرو در مرغزار و سیاست هرمز
پس آن گه ناخن چنگی شکستند
ز روی چنگش ابریشم گسستند
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۰ - نمودن شاپور صورت خسرو را بار اول
به سرسبزی بر آن سبزه نشستند
گهی شمشاد و گه گلدسته بستند
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۴ - گریختن شیرین از نزد مهین بانو به مداین
همه در گرد شیرین حلقه بستند
چو حالی بر نشست او بر نشستند
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۵ - به هم رسیدن خسرو و شیرین در شکارگاه
هوا را بر زمین چون مرغ بستند
چو مرغی بر خدنگ زین نشستند
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۶ - اندرز و سوگند دادن مهینبانو شیرین را
خدنگ ترکش اندر سرو بستند
چو سروی بر خدنگ زین نشستند
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۷ - صفت بهار و عیش خسرو و شیرین
جنیبت بر لب شهرود بستند
به بانگ رود و رامشگر نشستند