گنجور

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۴۷

 

به هوش از بزرگان افزون تری در سال اگر خوردی

به صورت بیژنی با زور بازو رستم گردی

به اوج آستانت چون هلالم رخت گستردی

مرا اول به معراج قبول بندگی بردی

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵۳

 

دلا در عشق خود را با غم و اندوه پروردی

سر پر درد خود را در چمن بیهوده آوردی

عبث بر گرد شمع خویش ای پروانه می گردی

به عاشق می دهی تعلیم جان دادن چه بی دردی

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷ - در مذمت دزدی که خانه سیدا را غارت کرد

 

یکی گفتا چو زینجا پافشردی

چرا این خانه را همره نبردی

سیدای نسفی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۷۲

 

خوش آن ساعت‌ که چون تمثال از آیینهٔ فردی

تو آری سر برون از جیب ناز و من ‌کنم ‌گردی

ز رنگ ناتوانی عذر خواهد سیر این باغم

به دستنبویی خجلت ندارم جز گل زردی

اگر گردی ‌کند خاک ته پا پشت پا بوسد

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۷۳

 

غبارم می‌کشد محمل به دوش نالهٔ دردی

که از وحشت نگیرد دامن اندیشه‌اش گردی

به توفان تماشای ‌که از خود رفته‌ام یارب‌؟

که‌گردم می‌دهد یاد از نگاه جلوه پروردی

خرد را در مقام هوش تسلیم جنون‌ کردم

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۷۴

 

نیاز جلوه دارم حیرت آیینه پروردی

ز دیوان نگاه امشب برون آورده‌ام فردی

به روی چهرهٔ امکان‌، من آن رنگ سبکبالم

که هر کس می‌رود از خویش می‌خیزد ز من گردی

به بال هر نفس پرواز از خود رفتنی دارم

[...]

بیدل دهلوی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲

 

دوشم می‌گفت ره‌نوردی

در راه طلب جریده گردی

مگذار قدم به وادی عشق

از راه روان اگر نه فردی

پس همراه سالکان درین دشت

[...]

مشتاق اصفهانی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

قصه یی یاد دارم از مردی

نیک و بد دیده یی، جهان گردی

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

چون بنخجیر روی آوردی

تا نشستی به پشت زین، کردی

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

ناگه آمد ز یک طرف مردی

پشت خم، موسفید و رو زردی

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

ای که بهر پسر سفر کردی

مثل قحط و میته آوردی

آذر بیگدلی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۰

 

تعظیم مرا گرنه به مجلس کردی

نه عاری از این بود مرا نه دردی

تو گردی و من (سحاب) نبود عجب آن

کز فیض (سحاب) بر نخیزد گردی

سحاب اصفهانی
 

قائم مقام فراهانی » جلایرنامه » بخش ۱۲

 

بروی سبزه اش ننشسته گردی

روان در حوض آن خوش آب سردی

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » جلایرنامه » بخش ۱۷

 

مخور غم آن چه نازل بیع کردی

مضاعف شه رساند، نیست دردی

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » جلایرنامه » بخش ۲۳

 

همه شد مرز و بومش لاجوردی

صبا بر عارضش نگذاشت گردی

قائم مقام فراهانی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۳

 

با نفس صفا و با خرد ناوردی

آنرا باران بر این تگرگ آوردی

کله کل او شکستن آرد همه کس

گر دسته یا نه را شکستی مردی

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۱

 

یکی ز آن نیم سوز ارزانکه مردی

بخور تو گر نریدی اهل دردی

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۵ - حکایت

 

به سرقت پای همت چون فشردی

به شوخی یاره ناهید بردی

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۶ - حکایت

 

از آن ساغر به ما هم نیم خوردی

به صافی گر نمی ارزیم دردی

یغمای جندقی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹۱

 

گر باد دی بگلشن دم میزند بسردی

از باد دی بگرمی از می برآر گردی

گه از نوا و از زنگ گاهی زآب گلرنگ

بگشای این دل تنگ بزدا زچهره زردی

مطرب بزن تو دستی ساقی بکوب پائی

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
۱
۲۳
۲۴
۲۵
۲۶
۲۷
۲۸