گر باد دی بگلشن دم میزند بسردی
از باد دی بگرمی از می برآر گردی
گه از نوا و از زنگ گاهی زآب گلرنگ
بگشای این دل تنگ بزدا زچهره زردی
مطرب بزن تو دستی ساقی بکوب پائی
مینا بیار و بشکن این طاق لاجوردی
طوف حریم دلها از یکنظر توان کرد
بیهوده کرده حاجی یکعمر رهنوردی
اندر حریم جانان بی درد ره ندارد
ایدل اگر توانی از جان بجوی دردی
آشفته باش اما اندر شکنج یک زلف
دیوانه وار تا کی ایدل بهرزه گردی
دیگر تو ای سکندر آب خضر نجوئی
از آب عشق خوبان گر نیم جرعه خوردی
از آبشار وحدت خمخانه محبت
کز یک نمش جهنم چون یخ شود بسردی
آب ولای حیدر آن شهسوار صفدر
شاهی که کوفت نوبت در لامکان به مردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل به احساسات عاشقانه و جستجوی حالاتی از عشق و صفا میپردازد. در آن به دلتنگی و سردی اشاره میشود و خواسته میشود که از می و شکستن طاق لاجوردی زندگی لذت ببریم. شاعر به طرب و شادابی دعوت میکند و بیان میکند که در عشق واقعی باید درد و رنج را پذیرفت. او همچنین به عشق و معرفت اشاره کرده و یادآور میشود که با یک نگاه از جانب معشوق میتوان دلها را صیقل زد و دنیای جدیدی ساخت. در نهایت، عشق حقیقی را برتر از جستجوهای بیهوده میداند و به سرای عشق و محبت دعوت میکند.
هوش مصنوعی: اگر باد دیروز در گلستان میوزید، امروز با سردی آن را به یاد میآورد و از گرمی شراب، شادی و سرزندگی به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: گاهی با صدای دلانگیز و عطر زیبا، دل غمگین و تنگم را شاد و زنده کن و غم و رنگ زردی را از چهرهام بزدای.
هوش مصنوعی: نوازنده، به سازت نغمه بزن، سرباز را صدا کن تا در جشنها حضور یابد. جام می را بیاور و این سقف آسمانی را بشکن.
هوش مصنوعی: اگر با یک نگاه به حریم دلها نفوذ کنی، میتوانی طوفانی بهپا کنی؛ اما کسی که عمرش را در راه سفر و زیارت گذرانده، بیهوده تلاش کرده است.
هوش مصنوعی: در نزد معشوق، کسی که درد و رنج نمیکشد، جایی ندارد. ای دل! اگر میتوانی، باید از جان خود برای یافتن درد و رنج تلاش کنی.
هوش مصنوعی: آشفته و پریشان باش، اما در پیچ و تاب یک تار موی دیوانه، تا کی باید بیهوده و بیهدف بگردی؟
هوش مصنوعی: دیگر ای سکندر، به دنبال آب خضر نگرد؛ اگر کمی از عشق خوبان را بچشی، به آنچه میجویی نیاز نخواهی داشت.
هوش مصنوعی: آبشار وحدت، محلی است که در آن محبت جاری است و از آنجا نیرویی به وجود میآید که میتواند گرما را از بین ببرد. در اینجا تأکید بر این است که اگر محبت به درستی باشد، میتواند سختیها و مشکلات را از بین ببرد و حتی عذابها را به حالتی آرام تبدیل کند.
هوش مصنوعی: آب غیور و شجاع مورد نظر از حیدر (علی) که در میدان نبرد، خود را نشان میدهد و در فضایی فراتر از جهان ظاهری به مردانگی دست میزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دیدی که هیچگونه مراعات من نکردی
در کار من قدم ننهادی به پایمردی
زنگار غم فشاندی بر جانم و ندیدی
کز چرخ لاجوردی دل هست لاجوردی
روز سیاه کردی روزی ز روی حرمت
[...]
گر مرد راه عشقی ره پیش بر به مردی
ورنه به خانه بنشین چه مرد این نبردی
درمان عشق جانان هم درد اوست دایم
درمان مجوی دل را گر زنده دل به دردی
گفتی به ره سپردن گردی برآرم از ره
[...]
ای نوبهارِ خوبی از چهره تو وَردی
وی خلدِ جاودانی از کوچه تو گردی
عشقِ تو را نشایند اشتردلانِ نازک
تسلیم را بباید مردی و شیر مردی
هر دل شکسته ای را در خاطر از تو شوری
[...]
ای در هوای مهرت ذرات کون گردی
وی از صفات چهرت جنات عدن وردی
ای در هوای الباغ ذرات پنبه گردی
با گلستان کمخا بستان شرب وردی
معجر زگرد یزدی مفکن زپیشوازت
[...]
این پرده از نهادت بردار همچو مردان
در پرده درنیایی تا پرده در نگردی
درمان عشق جانان هم درد اوست دایم
درمان مجوی دل را گر زنده جان به دردی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.