گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

گر باد دی بگلشن دم میزند بسردی

از باد دی بگرمی از می برآر گردی

گه از نوا و از زنگ گاهی زآب گلرنگ

بگشای این دل تنگ بزدا زچهره زردی

مطرب بزن تو دستی ساقی بکوب پائی

مینا بیار و بشکن این طاق لاجوردی

طوف حریم دلها از یکنظر توان کرد

بیهوده کرده حاجی یکعمر رهنوردی

اندر حریم جانان بی درد ره ندارد

ایدل اگر توانی از جان بجوی دردی

آشفته باش اما اندر شکنج یک زلف

دیوانه وار تا کی ایدل بهرزه گردی

دیگر تو ای سکندر آب خضر نجوئی

از آب عشق خوبان گر نیم جرعه خوردی

از آبشار وحدت خمخانه محبت

کز یک نمش جهنم چون یخ شود بسردی

آب ولای حیدر آن شهسوار صفدر

شاهی که کوفت نوبت در لامکان به مردی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
خاقانی

دیدی که هیچگونه مراعات من نکردی

در کار من قدم ننهادی به پای‌مردی

زنگار غم فشاندی بر جانم و ندیدی

کز چرخ لاجوردی دل هست لاجوردی

روز سیاه کردی روزی ز روی حرمت

[...]

عطار

گر مرد راه عشقی ره پیش بر به مردی

ورنه به خانه بنشین چه مرد این نبردی

درمان عشق جانان هم درد اوست دایم

درمان مجوی دل را گر زنده دل به دردی

گفتی به ره سپردن گردی برآرم از ره

[...]

حکیم نزاری

ای نوبهارِ خوبی از چهره تو وَردی

وی خلدِ جاودانی از کوچه تو گردی

عشقِ تو را نشایند اشتردلانِ نازک

تسلیم را بباید مردی و شیر مردی

هر دل شکسته ای را در خاطر از تو شوری

[...]

نظام قاری

ای در هوای مهرت ذرات کون گردی

وی از صفات چهرت جنات عدن وردی

ای در هوای الباغ ذرات پنبه گردی

با گلستان کمخا بستان شرب وردی

معجر زگرد یزدی مفکن زپیشوازت

[...]

رضاقلی خان هدایت

این پرده از نهادت بردار همچو مردان

در پرده درنیایی تا پرده در نگردی

درمان عشق جانان هم درد اوست دایم

درمان مجوی دل را گر زنده جان به دردی

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از رضاقلی خان هدایت
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه