ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٧۶
زندگانی بکنج عافیتی
بیمشقت چو میتوان کردن
پس چرا بر و بحر پیمائی
ای سلیم از برای نان خوردن
![ابن یمین](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/ebneyamin.gif)
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٠۵
هیچ دانی که مردمی چه بود
روز قوت فروتنی کردن
سیم و زر بیقیاس بخشیدن
گاه قدرت غضب فرو خوردن
![ابن یمین](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/ebneyamin.gif)
ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۶۸
چون عاقبت الامر بباید مردن
جز یکدمه را نگه نباید کردن
گر تو غم نا آمده و رفته خوری
ای بس غم بیهوده که باید خوردن
![ابن یمین](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/ebneyamin.gif)
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب دوم » فصل دوم » بخش ۷ - فی ابطال احکام الجزئیة المنجمین
بیهده عمر خود تلف کردن
غم و اندوه بر سلف خوردن
![شیخ محمود شبستری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/shabestari.gif)
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل ششم » بخش ۲ - حکایت
بسکه دیدیم مرده از خوردن
نادر است از گرسنگی مردن
![شیخ محمود شبستری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/shabestari.gif)
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰
خجالت دارم از کویت، ز بس درد سر آوردن
به پیشانی و روی سخت خاک پایت آزردن
چو مجمر گر برآرم زین درون آتشین دودی
ز روی مرحمت باید، بر آن دامن بگستردن
ندارم تاب سودای کمند زلف مه رویان
[...]
![سلمان ساوجی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/salman.gif)
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲
تا با شدم این جان گرامی در تن،
خواهم به غم عشق تو جان پروردن
چون زلف تو تا سرم بود بر گردن
شور تو ز سر بدر نخواهم کردن
![سلمان ساوجی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/salman.gif)
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۳۰ - جمشید و سفر دریا
«چرا چیزیم باید جمع کردن
که خواهد دیگری آن چیز خَوردن»
![سلمان ساوجی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/salman.gif)
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۰۷ - تدبیر جمشید و خورشید برای عزیمت به چین
بباید چند روزی گشت کردن
ز جام لاله گونی باده خوردن
![سلمان ساوجی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/salman.gif)
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۴
ذوقی دگرست وقت گل می خوردن
همچون درمش ورق به گرد آوردن
وآنگه به سر ماه رخی سرو قدی
از روی طرب نثار بر وی کردن
![جهان ملک خاتون](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jahan.gif)
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۴۰ - در بیان جواب از سؤالی که چون بنده مختار در اختیار خود مجبور باشد اختیار وی به جبر راجع شود پس حکمت تکلیف وی به اوامر و نواهی چه باشد
او تواند خلاف آن کردن
غیر آن را به ظاهر آوردن
![جامی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jami.gif)
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۸۴ - در تأسف و تلهف بر نایافت صحبت عزیزانی که اذا رأوا ذکر الله نشان ایشان است و اولئک الذین انعم الله علیهم در شأن ایشان است
خانه در کوی انزوا کردن
رو به دیوار عزلت آوردن
![جامی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jami.gif)
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۰۱ - قصه کلنگی که او را چون باز شکار کردن کبوتر هوس کرد و به واسطه این هوس از گرفتن کرم های آبی باز ماند و به شکار کبوتر نرسید بلکه خود شکاری دیگری شد
از کرم نیست مدخلی کردن
خوان نهادن تمام خود خوردن
![جامی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jami.gif)
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۰۸ - در بیان آنکه ارباب عزلت و اصحاب خلوت بر سه طبقه اند طبقه اول آنکه نیت ایشان در عزلت و خلوت اجتناب از شر انام و اتقا از ضر خواص و عوام باشد
باشد آسان ازو حذر کردن
نقد جان از کفش بدر بردن
![جامی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jami.gif)
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۱۹ - اشارت به جماعتی که اگرچه به مشاهده جمال صورت گرفتار شدند در آن نماندند بلکه آن سبب ترقی ایشان شد به مشاهده جمال معنی
جز به آن پل توان گذر کردن
پی به عشق حقیقی آوردن
![جامی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jami.gif)
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۸۸ - عقد بیست و هفتم در اخلاص که پای همت بر سر هوا نهادن است و گردن ارادت از ربقه ریا گشادن
نقد دل از همه خالص کردن
روی چون زر به خلاص آوردن
![جامی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jami.gif)
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۷ - در معراج وی که از آفتاب رفیع الدرجات ذوالعرش سایه ایست و از معارج قدر آن از ذروه عرش تا حضیض فرش پایه ای
گرش بایستی آخور بهر خوردن
گرفتش شغل او گردون به گردن
![جامی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jami.gif)