گنجور

عطار » اسرارنامه » بخش بیست و یکم » بخش ۱ - المقاله الحادیه و العشرون

 

مخور حسرت ز غم‌های کهن بار

که نبوَد این سخن‌ها را بن و بار

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲ - در نعت سیدالمرسلین خاتم النبیین صلی اللّه علیه و آله و سلم

 

نشست القصّه پیش صفّهٔ بار

همه مقصود او حاصل بیکبار

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۵ - آغاز داستان

 

چو شاخ سبزم آرد میوه دربار

ز بی‌برگی برون آیم به‌یکبار

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

بعالم نیست طوطی را شکر بار

که پیش گاوبندی خر کنی بار

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۰ - پاسخ دادن هرمز دایه را

 

تو ای گلرخ دو لب داری شکر بار

فرو مگذار شیر آخر بیکبار

عطار
 

عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۳۰ - در بیان دستور اربعین رابع

 

شوی مرده ز هستیها به یکبار

که بر تو ناید از هستی دگربار

عطار
 

عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۳۱ - در بیان سماع و کیفیت آن

 

در آن جمع ار شوی حاضر بیکبار

نماند از گنه برگردنت بار

عطار
 

عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۳۴ - در شرح کشف اولیاء

 

شود نومید ازو شیطان بیکبار

نیاید نزد او هرگز دگر بار

عطار
 

عطار » مظهر » بخش ۳ - در اشاره به کتب و تألیفات خود فرماید

 

بکن عدل ارز ما خواهی دگر بار

وگرنه پیش ما نبود ترا بار

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۸ - در جواب دادن ابلیس در اعیان فرماید

 

بروز محشرم بخشی بیکبار

ز دوش آنجای برداری مرا بار

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۲ - در صفت جان و اثبات توحید کل فرماید

 

همه در تو نموده رخ بیکبار

تو هستی نقطهٔ دیدار جبّار

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۴ - در معنی و هو معکم اینما کنتم و حقیقت کل فرماید

 

چنان مست لقا شد او بیکبار

که آن سرّ دید چون اوّل دگربار

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند

 

گذشتم از سر و ازتن بیکبار

که جان و سر مرا بر جان و دل بار

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش هفدهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

سائلی گفتش که ای شیخ کبار

تو بر آن آخور نبودی هیچ بار

عطار
 

نجم‌الدین رازی » رسالهٔ عشق و عقل (معیار الصدق فی مصداق العشق) » بخش ۴ - فصل

 

قد قامت القیامه کجا عشق داد بار

بل عشق معتبر زقیامت هزار بار

نجم‌الدین رازی
 

سعدی » بوستان » باب دهم در مناجات و ختم کتاب » بخش ۲ - حکایت

 

تو یک نوبت ای ابر رحمت ببار

که در پیش باران نپاید غبار

سعدی
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۲۷ - در بیان آنکه لابد است که شیخ وسیلت گردد و رهبر، و بی‌شیخ ممکن نیست که کس به حق رسد و اگر ممکن بودی حق تعالی پیغامبران و مشایخ را نفرستادی و اگر نادراً کسی بی‌شیخ رسد، آنکه به واسطهٔ شیخ رسد کامل‌تر باشد، و دلیل بر این، شخصی هر روز خدای تعالی را چهل بار می‌دید و از سر مستی حال خود را به خلق می‌گفت. کاملی گفتش که اگر مردی برو ابایزید را یکبار ببین، او به جواب گفت که من خدای بایزید را هر روز چهل بار می‌بینم پیش ابایزید به چه روم ؟ او باز گفت که «اگر مردی یکبار بایزید را ببین» چون ماجرا دراز کشید آن شخص عزم ابایزید کرد. بایزید را معلوم شد. در بیشهٔ مهیب می‌گشت، از بیشه به استقبال آن طالب بیرون آمد. چون آن طالب ابایزید را بدید برنتافت، در حال بمرد. زیرا او خدا را به قدر قوت خود می‌دید. چون از آن قوت و مقام که بایزید می‌دید بر او تجلی کرد برنتافت، د رحال جان بداد. اکنون مقصود از بیشه فکر و علوم بایزید است که اگر از مقام خود بیرون نیامدی صد هزار سال آن طالب به علو و مرتبهٔ او نرسیدی. پس از مقام خود نزول کرد که کلموا الناس علی قدر عقولهم لاعلی قدر عقولکم، تا آن طالب او را تواند دیدن و فهم کردن هم توانست.

 

بی حجابی مراست از جبار

جلوه هر روز تا به شب چل بار

سلطان ولد
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب نهم - در سخاوت و ترتیب آن نگاه داشتن و اسراف ناکردن » بخش ۱

 

سخاوت درختی است فرخنده بار

که هر روز بر می دهد چند بار

حکیم نزاری
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۲۱ - تمثیل در بیان رابطهٔ شریعت و طریقت و حقیقت

 

همان دانه برون آید دگر بار

یکی صد گشته از تقدیر جبار

شیخ محمود شبستری
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode