سیه چردهای را کسی زشت خواند
جوابی بگفتش که حیران بماند
نه من صورت خویش خود کردهام
که عیبم شماری که بد کردهام
تو را با من ار زشت رویم چه کار؟
نه آخر منم زشت و زیبا نگار
از آنم که بر سر نبشتی ز پیش
نه کم کردم ای بنده پرور نه بیش
تو دانایی آخر که قادر نیم
توانای مطلق تویی، من کیم؟
گرم ره نمایی رسیدم به خیر
وگر گم کنی باز ماندم ز سیر
جهان آفرین گر نه یاری کند
کجا بنده پرهیزگاری کند؟
چه خوش گفت درویش کوتاه دست
که شب توبه کرد و سحرگه شکست
گر او توبه بخشد بماند درست
که پیمان ما بی ثبات است و سست
به حقت که چشمم ز باطل بدوز
به نورت که فردا به نارم مسوز
ز مسکینیم روی در خاک رفت
غبار گناهم بر افلاک رفت
تو یک نوبت ای ابر رحمت ببار
که در پیش باران نپاید غبار
ز جرمم در این مملکت جاه نیست
ولیکن به ملکی دگر راه نیست
تو دانی ضمیر زبان بستگان
تو مرهم نهی بر دل خستگان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.