نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الفحص عن امر دمنة » بخش ۱۳
اگر خوش خویی از گران قرطباتان
وگر بدخویی از گران قرطبانی
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک والطائر فنزة » بخش ۴
شیطان سنان آب دارت را
ناداده شهاب کوب شیطانی
باران کمان کامگارت را
نادوخته روزگار بارانی
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۸
ای به قامت چو سرو بستانی
قیمت حسن خویش می دانی
نیکویی را به روی معجزه ای
دلبری را به زلف برهانی
در حلاوت برادر شکری
[...]
ادیب صابر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵
تنگ است مرا دل ز غم تنگ دهانی
چون موی شدم در هوس موی میانی
از خون جگر چهره من لاله ستان است
تا دورم از آن چهره چون لاله ستانی
ای داده مرا وصل تو هر ساعت سودی
[...]
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۳۰
تا بشنیدم که ناتوانی
دلتنگ شدم چنانکه دانی
گفتم شخصی بدان لطیفی
افسوس بود به ناتوانی
افتاد ز هاتفی به گوشم
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۸
کردی نخست با ما عهدی چنان که دانی
ماند بدان که بر سر آن عهد خود نمانی
راندی به گوش اول صد فصل دلفریبم
و امروز در دو چشمم جز جوی خون نرانی
آن لابههای گرمت ز اول بسوخت جانم
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵
در عشق، فتوح چیست؟ دانی
از دوست کرشمهٔ نهانی
بینی ز کمان کشان غمزه
ترکان که کمین گشای خوانی
گوئی که ز عشق او نشان ده
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۶
گویم همه دل منی و جانی
مانم به تو و به من نمانی
آن سایه منم که خاک خاکم
وان نور تویی که جان جانی
من خاک توام به جای اینم
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۴
ما انصف ندمانی لو انکر ادمانی
فالقهوة من شرطی لاالتوبة من شانی
ریحان به سفال اندر بسیار بود دانی
آن جام سفالی کو و آن راوق ریحانی
لو تمزجها بالدم من ادمع اجفانی
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۰ - امام مطلق نجم المله والدین ابوالفضایل احمد سیمگر در مدح خاقانی گفته بود
گرچه کان خرد مرا دانی
عاجزم در نهاد خاقانی
صورت روح پاک میبینم
متدرع به شخص انسانی
افضل الدین امیر رملک سخن
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۱ - در موعظه و حکمت و مرثیهٔ امام ناصر الدین ابراهیم
نثار اشک من هر شب شکر ریزی است پنهانی
که همت را زناشوئی است از زانو و پیشانی
چو همزانو شوم با غم، گریبان را کنم دامن
سر من از سر زانو کند دامن گریبانی
سرم زان جفت زانو شد که از تن حلقهای سازم
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۵
ای زلف بتم عقرب مه جولانی
جادو صفتی گرچه به ثعبان مانی
آخر نه بهشت حسن را رضوانی
دوزخ چه نهی در جگر خاقانی
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۴۷ - در هجو رشید الدین وطواط
رشیدکا ز تهی مغزی و سبک خردی
پری به پوست همی دان که بس گران جانی
گه شناس قبول از دبور بیخبری
گه تمیز قبل از دبر نمیدانی
سخنت را نه عبارت لطیف و نه معنی
[...]
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۰ - (سی لحن باربد)
چو نو کردی نوای مهرگانی
ببردی هوش خلق از مهربانی
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲ - در توحید باری
خداوندی که چون نامش بخوانی
نیابی در جوابش لن ترانی
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴ - آمرزش خواستن
فراغم ده ز کار این جهانی
چو افتد کار با تو خود تو دانی
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵ - در نعت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم
برآری دست از آن بُردِ یمانی
نمایی دستبرد آن گه که دانی
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶ - در سابقه نظم کتاب
فلک را از سرِ خنجر زبانی
تراشیدی ز سر مویِ معانی
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷ - در ستایش طغرل ارسلان
سریر افروز اقلیم معانی
ولایتگیر ملک زندگانی
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷ - در ستایش طغرل ارسلان
مُمَتِّع دارش از بخت و جوانی
ز هر چیزش فزون ده زندگانی