جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰
آه و صد آه از جفای چرخ بی سامان ما
دل پر از دردست از او، او کی کند درمان ما
ای نسیم صبحدم این بوی جان پرور بگو
از کجا آورده ای در کلبه ی احزان ما
از جفای چرخ جانم از جهان بیزار بود
[...]
![جهان ملک خاتون](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jahan.gif)
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱
آتشی از رخ چرا افکنده ای در جان ما
همچو زلفت ای صنم بشکسته ای پیمان ما
سر فدای راه عشقت کرده بودم لاجرم
در غم هجران تو بر باد شد سامان ما
ای طبیب از روی رحمت چاره ی دردم بساز
[...]
![جهان ملک خاتون](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jahan.gif)
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶
صد دوا بادا فدای درد بی درمان ما
دُرد دردش نوش کن گر می بری فرمان ما
ما حیات جاودانی یافتیم از عشق او
همدم زنده دلان شو تا بدانی جان ما
خانه خالی کردهایم و خوش نشسته بر درش
[...]
![شاه نعمتالله ولی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/shahnematollah.gif)
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱
هرچه خواهد می کند سلطان ما
دل برد جان بخشد آن جانان ما
دنیی و عقبی از آن و این و آن
ما از آن او و او هم ز آن ما
دردمندانیم و دردی می خوریم
[...]
![شاه نعمتالله ولی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/shahnematollah.gif)
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲
شاه خودرائی است این سلطان ما
جان فدای او و او جانان ما
با دلیل عقل عاشق را چه کار
حال ذوق ما بُود برهان ما
بحر ما را انتهائی هست نیست
[...]
![شاه نعمتالله ولی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/shahnematollah.gif)
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳
دُرد درد دل بود درمان ما
خوش بود دردی چنین با جان ما
عشق او بحریست ما غرقه در او
گو درآ در بحر بی پایان ما
ای که گوئی جان به جانان می دهم
[...]
![شاه نعمتالله ولی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/shahnematollah.gif)
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴
دل روان جان می دهد در عشق آن جانان ما
گر قبولش می کند شکرانه ها بر جان ما
غرقهٔ دریای بی پایان کجا یابد کنار
ساحلش پیدا نباشد بحر بی پایان ما
هرچه آید در نظر آئینهٔ گیتی نماست
[...]
![شاه نعمتالله ولی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/shahnematollah.gif)
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵
صد دوا بادا دوای درد بی درمان ما
دُرد دردش نوش کن گر می بری فرمان ما
خون دل در جام دیده عاشقانه ریختیم
بر امید آنکه بنشیند دمی بر خوان ما
خانه خالی کرده ایم و خوش نشسته بر درش
[...]
![شاه نعمتالله ولی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/shahnematollah.gif)
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹
بندهٔ ساقی ما شو تا شوی سلطان ما
جان فدا کن تا شوی جانان ما ای جان ما
چشم صورت بین ببند و دیدهٔ معنی گشا
تا ببینی بر سریر ملک دل سلطان ما
گر گدای عشق باشی پادشاه عالمی
[...]
![شاه نعمتالله ولی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/shahnematollah.gif)
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۹
ساقیا آمد به جوش از شوق لعلت جان ما
خضر مایی، می بیار از چشمه حیوان ما
با لب لعلت به جان بستیم پیمان در ازل
تا ابد پیمانه لعل تو و پیمان ما
درد بی درمان ما را چاره جز وصل تو نیست
[...]
![نسیمی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/nasimi.gif)
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰
تا هوای طوبی قد تو دارد جان ما
هست منزل آیت «طوبی لهم » در شأن ما
قبله و ایمان عاشق نیست الا روی دوست
تا که هست و بود و باشد قبله و ایمان ما
در ازل چون با تو پیمان محبت بسته ایم
[...]
![نسیمی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/nasimi.gif)
قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴
از حد گذشت قصه درد نهان ما
ترسم که ناله فاش کند راز جان ما
جایی رسید ناله که از آسمان گذشت
با او بهیچ جا نرسید این فغان ما
ما گم شدیم در طلب حی لایموت
[...]
![قاسم انوار](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/ghasem.gif)
قاسم انوار » انیس العارفین » بخش ۱۷ - در معرفت امل
کرده است از لطف خود یزدان ما
هر صفت چون گوی در چوگان ما
![قاسم انوار](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/ghasem.gif)
صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۶۳
از حد گذشت حالت جوع نهان ما
ترسم که ضعف فاش کند راز جان ما
می گفت قلیه با دل بریان برنج را
غافل مشو ز گریه و آه و فغان ما
سرگشته ایم در طلب گرده و عسل
[...]
![صوفی محمد هروی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/soofi.gif)
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱
ای حیرت صفات تو بند زبان ما
انگشت حیرت است زبان در دهان ما
جان میدهد نشان که تو در دل نشستهای
زان دلنشین بود سخن دل نشان ما
ما ذرهایم و ذات تو خورشید قدر و شأن
[...]
![اهلی شیرازی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/ahli.gif)
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱
زد خیمه شاه عشق بصحرای جان ما
ویران شد از سپاه غمش خان و مان ما
از دست جور عشق خرابست ملک جان
برآسمان شد از ستمش الامان ما
ز آهم نگرکه خلق بفریاد آمدند
[...]
![اسیری لاهیجی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/asiri.gif)
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲
ای رخ چون گلشن تو روضه رضوان ما
چین زلف بیقرار آرامگاه جان ما
در کمان ابروان آن چشم کافر کیش تو
می نهد هر دم خدنگ غمزه در قربان ما
عشق چون معشوق آرد در لباس عاشقی
[...]
![اسیری لاهیجی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/asiri.gif)