هلالی جغتایی » صفات العاشقین » بخش ۱۰ - باب دویم در صدق که ظاهر را برنگ باطن نمودنست و در ظاهر و باطن یک رنگ بودن
همیشه راست کاران رستگارند
که غیر از راستی کاری ندارند
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - ایضا فی مدحه
به عدلت عالمی امیدوارند
نظر بر شاه راه انتظارند
وحشی بافقی » ناظر و منظور » نشستن شاهزاده بر تخت شهریاری و بلند آوازه گشتن در خطبهٔ کامکاری و در اختصار قصه کوشیدن و لباس تمامی بر شاهد فسانه پوشیدن
چنین یاران که اندر روزگارند
بسی آزارها در پرده دارند
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۲۱ - گفتار اندر گفت و شنید غلامان شیرین با فرهاد و بردن او را به نزد شیرین مه جبین
چو خسرو گر چو خسرو سد هزارند
چو او ره سر کند دنباله دارند
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۲۹ - در پند دادن دایه به شیرین و دلداری از نازنین گوید
گلت را عندلیبان سد هزارند
رخت را ناشکیبان بی شمارند
شیخ بهایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶
عشاق به غیر دوست، عاری دارند
از حسرت آرزوی او بیزارند
و آنان که کنند طاعت از بهر بهشت
عشاق نیند، بهر خود در کارند
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم
راست گویم سگان بازارند
کاستخوان از تو دوست تر دارند
فصیحی هروی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - مدح حسنخان شاملو
آنها سکان آن دیارند
ز آن بر دم قدسیان سوارند
فصیحی هروی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - مدح حسنخان شاملو
آنها که مدبران کارند
قاروره چرخ پیشش آرند
کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۶
آنان که بخوان رزق روزی خوارند
رمزیست که از خلال حاجب دارند
یعنی چیزیکه نیست روزی تو آن
گر در دهن تست برون می آرند
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰ - در تعریف اسب و توصیف بیماری او
سگان از خوردن او پر برآرند
همان بهتر که در خاکش سپارند
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۳ - داستان سرکوبی و قتل ججهار سنکهه بندئله به سرداری اورنگ زیب پسر شاه جهان که بعد از وی بسلطنت نشست
از آن در جنگ شیر کارزارند
که از شیر خدا میراث دارند
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۳ - داستان سرکوبی و قتل ججهار سنکهه بندئله به سرداری اورنگ زیب پسر شاه جهان که بعد از وی بسلطنت نشست
رعایا آنچنان سرمایه دارند
که گوهر را بجای دانه کارند
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۳ - داستان سرکوبی و قتل ججهار سنکهه بندئله به سرداری اورنگ زیب پسر شاه جهان که بعد از وی بسلطنت نشست
شهان گر ملک خود را واگذارند
بخدمت رو باین درگاه آرند
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - در تعریف کشمیر و توصیف راه آن
سزد گر عارفان کز اهل کارند
درین معنی مرا معذور دارند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۱۰
نه همین اهل خرد آینه اسرارند
که ز خود بیخبران نیز خبرها دارند
نقطه هایی که درین دایره فرد آمده اند
همه حیرت زده گردش این پرگارند
بی گره شو که به یک چشم زدن می گذرند
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۰۴
جمعی که دراندیشه آن چشم خمارند
در پرده دل شب همه شب باده گسارند
هر چند که در پرده شرمندنکویان
چون باز نظر دوخته در فکر شکارند
لاغر کن دلها ز سرینهای گرانسنگ
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۰۵
خوش وقت گروهی که در اندیشه یارند
چون کعبه روان روی به دیوار ندارند
در دامن یارند چو آیینه شب وروز
هر چند گرفتار درین گرد وغبارند
دارند بر این سبز چمن سیر چو پرگار
[...]
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۱ - در صفت ملک هندوستان
به مردن عاشقان بی اختیارند
ولی معشوق اینجا جان سپارند
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۹ - پرسیدن رام از بسوامتر حقیقت گنگ که چگونه از آسمان بر زمین آمده و جواب دادن او
امانت را سوم جا می گذارند
سوم را نیک دانسته سپارند