گنجور

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۸۹ - وجهالاعنایه

 

سلوک و جذب پس با هم دو یارند

معین یکدیگر بر رهسپارند

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۹۲ - وجهه جمیع العابدین

 

اگر تو غافلی اعضا بکارند

همه در حمد و نعت کردگارند

صفی علیشاه
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۰ - جواب

 

بدانش بین نه بر خر کش سوارند

که شیخان تصنع بی شمارند

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۲ - جواب

 

بصحرای دوئی صید نزارند

بنیزار احد شیر شکارند

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۵ - جواب

 

برون از حد و افزون از شمارند

چسان پنهان کنم چندین هزارند

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۷ - فی المناجات

 

به کثرت گرچه بیرون از شمارند

ولی در کار وحدت استوارند

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۹ - جواب

 

که مغز ما و این می هر دو یارند

بهم چون جسم و چون جان سازگارند

صفای اصفهانی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲

 

زد شاهد مشروطه صلا از پی دیدار

تا در قدمش جان گرامی بسپارند

فرض است به عشاق که این باره صنم را

فرخنده شمارند و پسندیده بدارند

این جانوران را بشکن بال و پر و نیش

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - شادروان شاپور

 

درخت میوه دار از روم آرند

درون گلشن ایران بکارند

ادیب الممالک
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۹۵ - شبی پیش خدا بگریستم زار

 

شبی پیش خدا بگریستم زار

مسلمانان چرا زارند و خوارند

ندا آمد ، نمیدانی که این قوم

دلی دارند و محبوبی ندارند

اقبال لاهوری
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۱۱

 

از این رو یکدگر را پاس دارند

یکیشان گر به چاه افتد در آرند

ایرج میرزا
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی امیرالمؤمنین علی علیه السلام » شمارهٔ ۶ - فی رثاء امیرالمؤمنین علیه السلام

 

ملائک زین مصیبت اشک بارند

خلائق چهره در خون می نگارند

خزان گلشن دین شد که مردم

ز سیل اشک چون ابر بهارند

چه جای گریه است و اشکباریست

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۲ - مخمس غزل شیخ سعدی در مصیبت

 

از بیش و کم دشمن هر چند که بسیارند

با کم نبود هرگز چون در ره گل خارند

با نقش وجود تو چون نقش بدیوارند

یکپشت زمین دشمن گر روی بمن آرند

غروی اصفهانی
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۸۹ - صیقل‌ عشق

 

گلعذاران جهان بسیارند

لیک پیش گل رویت خارند

دل نگهدار که خوبان دل را

چون گرفتند نگه می‌دارند

مده آزار دل من که بتان

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۸ - از تهران تا قمصر

 

«‌بدی و وام و بیماری‌، سه یارند

که گر هستند اندک‌، بی‌شمارند»

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۸ - از تهران تا قمصر

 

توگفتی داغ از آتش برآرند

مرا برگردن و عارض گذارند

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۲ - در شکایت از خالق

 

زن ومردی که کودکان دارند

دل یک مورچه نیازارند

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۹ - در ریاست سرپاس مختاری

 

تا به فرصت زری به دست آرند

بر سر خود کلاه بگذارند

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۸
۹
۱۰
۱۱
sunny dark_mode