گنجور

وحشی بافقی » ناظر و منظور » نامه جنون ناظر در کشتی و به طوق دیوانگی گردن نهادن

 

منم در راه تو از پا فتاده

به طوق خدمتت گردن نهاده

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۲ - در ستایش پروردگار

 

به آن خاری که در صحرا فتاده

دوای درد بیماری نهاده

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳ - در راز و نیاز با خداوند

 

از آن ده خادم ده جا ستاده

مهیا هر چه فرماید اراده

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳ - در راز و نیاز با خداوند

 

ز بیرون هر چه برقع برگشاده

در آن آیینه عکسش اوفتاده

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۷ - گفتار در آرایش و نکویی سخن

 

دبستان ازل را در گشاده

قلم را لوح در دامن نهاده

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۷ - گفتار در آرایش و نکویی سخن

 

بر این آفتابم ایستاده

قرار ذرگی با خویش داده

وحشی بافقی
 
 
۱
۲۰
۲۱
۲۲
۲۳
۲۴
۳۰
sunny dark_mode