گنجور

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۶ - در شرح دادن خورشید وحدت در حجاب صورت فرماید

 

در این تن می چه دانی اوفتاده

که تا خود چیست اندر وی نهاده

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید

 

یکی گنجست در تو درگشاده

هزاران جوهر اندر وی نهاده

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند

 

صفات و ذات را در هم فتاده

وجود خویش را پیدا نهاده

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

یکی تخمست چندین بر بداده

همه اندر بر رهبر نهاده

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

بزیر پای همّت در نهاده

در معنی ز دید کل گشاده

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۳ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

تو نوری و در این دریا فتاده

بهر دل شعلهٔ بر دل گشاده

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۳ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

تو نوری این زمان زاندم نزاده

درون جسم این در را گشاده

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۳ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

سوم آبست ز اصل نور زاده

چنین حیران چنان در ره فتاده

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۴ - درخبردادن صاحب اسرار فرماید

 

منم امروز جان دل گشاده

دل و جان بر سوی کُشتن نهاده

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۲ - در صفات جام عشق فرماید

 

منم آب و تو خورشیدی فتاده

حقیقت نور خود بر من گشاده

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش شانزدهم » بخش ۸ - الحكایة و التمثیل

 

گفت ای معلون چرا استادهٔ

گفت خشتم زیر سر بنهادهٔ

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و دوم » بخش ۱۱ - الحكایة ‌و التمثیل

 

حق تعالی صد ستون بنهادهٔ

بی زحیری نان می میدادهٔ

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و نهم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

گر درین ره بنده گر آزادهٔ

تو نبینی آنچه نفرستادهٔ

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و پنجم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

تو مگر شکاک راه افتادهٔ

لاجرم گندم دو خم بنهادهٔ

عطار
 

سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸

 

که رنگم و، باده، لعل چون بیجاده

میلم همه زان بود به سوی باده

خواهم که بود قدح چو جانش زمی است

لب بر لب من نهاده و جان داده

سراج قمری
 

ظهیر فاریابی » مثنویات » شمارهٔ ۲

 

من به چنگال قهر افتاده

یار در گرد شهر سر داده

ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » مثنویات » شمارهٔ ۲

 

علت کونش سالها داده

استخوانهاش در هم افتاده

ظهیر فاریابی
 
 
۱
۱۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۵
۳۰
sunny dark_mode