عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۳ - سؤال کردن یکی از حسین منصور در دریافتن اسرار کلّ و جواب دادن او مسائل را
از اول چون قدم خواهی نهادن
ندانی تا کجا خواهی فتادن
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
ترا جام فنا خواهند دادن
یکی داغی ترا اینجا نهادن
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
در آن سر تا که را خواهند دادن
بهشت جاودان یا غل نهادن
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹۲
هر شب که بود قاعده سفره نهادن
ما را ز خیال تو بود روزه گشادن
ای لطف تو را قاعده بر روزه گشایان
مانند مسیحا ز فلک مایده دادن
چون قوت دل از مطبخ سودای تو باشد
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۶۴
ای آرزوی جانم در پای تو افتادن
جان بر تو فدا کردن سر پیش تو بنهادن
بر بوی وصال تو جاوید شوم زنده
گر دست دهد روزی در پای تو جان دادن
گفتم مگرم روزی بنوازی و دریابی
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل سوم » بخش ۵ - حکایت
مرد ره را چه جای استادن
هر دمش مردنی است در زادن
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۴۸ - باز گفتن خورشید از احوال جمشید به کتایون
سری و سروری از سر نهادن
چو زلف خویش سر بر باد دادن
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۰۷ - تدبیر جمشید و خورشید برای عزیمت به چین
بدین کشور نخواهد دل نهادن
سریر ملک چین بر باد دادن
عبید زاکانی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۹ - در وصف ایوان سلطانی گوید
چه خوش باشد در این فرخنده ایوان
نشان افزودن و مجلس نهادن
به یاد بزم سلطان جوانبخت
نشستن شاد و داد عیش دادن
چو من دل درمی و معشوق بستن
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۵۶ - تحریض علی طلب الادب و تحریض علی ادب الطلب
چیست ادب داد بندگی دادن
بر حدود خدای ایستادن
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۸۸ - عقد بیست و هفتم در اخلاص که پای همت بر سر هوا نهادن است و گردن ارادت از ربقه ریا گشادن
دل به اسباب جهان نا دادن
دیده بر حور جنان ننهادن
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۱۲ - نخل بیان فضیلت عشق بستن و شاخچه آغاز سبب نظم کتاب به آن پیوستن
چو خواهی رخت در منزل نهادن
نباید بر سر پل ایستادن
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۴۸ - رسیدن شب و عرضه کردن کنیزکان جمال خویش را بر یوسف علیه السلام تا به کدامیک از ایشان رغبت نماید
به سجده باید آن را سر نهادن
که داند سر برای سجده دادن
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۶۰ - رفتن زلیخا در روز به بام قصر خویش و از آنجا نظاره بام زندان کردن و بر مفارقت یوسف ناله و زاری برداشتن
اگر چشمش نیارم بوسه دادن
و یا رو بر کف پایش نهادن