گنجور

 
مولانا

هر شب که بود قاعده سفره نهادن

ما را ز خیال تو بود روزه گشادن

ای لطف تو را قاعده بر روزه گشایان

مانند مسیحا ز فلک مایده دادن

چون قوت دل از مطبخ سودای تو باشد

باید به میان رفتن و در لوت فتادن

ما را هم از آن آتش دل آب حیات است

بر آتش دل شاد بسوزیم چو لادن

کار حیوان است نه کار دل و جان است

در خاک بپوسیدن و از خاک بزادن

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
غزل شمارهٔ ۱۸۹۲ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم