عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۳ - در مناجات کردن شیطان با حق و یاری خواستن او در بیرون آوردن آدم (ع) از بهشت
حقیقت با شریعت پیشوادان
ز عین هر دو دیدار خدادان
![عطار](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/attar.gif)
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۸ - سؤال کردن امیرالمؤمنین و امام المتّقین اسداللّه الغالب علی ابن ابی طالب علیه السّلام و جواب دادن نی در اسرارها فرماید
سماع جسم و جان عین فنا دان
فنا را جملگی رازِ بقا دان
![عطار](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/attar.gif)
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲ - سؤال کردن شخصی از منصور در سرّ آدم (ع) و جواب دادن او
تو آدم ذات بیچون و چرا دان
حقیقت برتر از ارض و سما دان
![عطار](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/attar.gif)
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۲ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید (ادامه)
اَزَل را با ابد پیوند ما دان
حقیقت ذات ما را کل بقا دان
![عطار](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/attar.gif)
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۵۲ - و قال ایضاً
صد غمّاز مجد عبّادان
قریة من وراع عبّادان
کژ و خون ریز در دهانش زبان
راست مانند نیش فصّادان
سیه و سخت در زر آویزان
[...]
![کمالالدین اسماعیل](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/kamal.gif)
سعدالدین وراوینی » مرزباننامه » باب اول » بخش ۹ - خطاب ملک زاده با دستور
ملک ویران و گنج آبادان
نبود جر طریقِ بیدادان
![سعدالدین وراوینی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/varavini.gif)
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۹۱ - در بیان آنکه لذت های دنیا مستعار است در حقیقت دنیا از خود لذت ندارد، زشت است و ناخوش بواسطۀ مزه خوش میشود همچون عجوزهای که خودر ا بگلگونه و اسپیداج بیالاید و بواسطۀ ان تزیین خوب نماید پس خوبی مزه است که همه زشتها بوی خوش نمایند
هرکه او از مزه بود شادان
بی خرابی است دایم آبادان
![سلطان ولد](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/valad.gif)
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۶۴ - مثل آوردن حکایت شاهزاده را در تقریر آنکه فریضه ترین همه چیزها بر آدمی دانست جوهر خود و شناخت خالق است و این معروفست که الحق اظهر من الشمس- اکنون خلق از چیزی که از آفتاب ظاهر تر است و از همه چیزها بدیشان نزدیکتر کورند و غافل و آنچه دور است و مشکل از انواع علوم مو بمو آن را بیاموزند و بدان مشغول میشوند و در تفسیر این آیه که ناکسوا رؤسهم عند ربهم
پدرش جمع کرد استادان
تا شود در علوم آبادان
![سلطان ولد](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/valad.gif)
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹۸ - مصاف اول غازی ملک با لشکر دهلی به باد حملهای زیر و زبر کردن چنان لشکر
که و مه در خیال بامدادان:
که ما گردیم یا بد خواه شادان؟
![امیرخسرو دهلوی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/khosro.gif)
اوحدی » جام جم » بخش ۹۷ - در صفت زرق و ریا و ارباب آن
آتشم درفتاد از آن نادان
گفتم: ای دل، تو نیکتر وادان
![اوحدی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/ouhadi.gif)
شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۲۱ - در بیان نهایت عشق است
چو شد عاشق تهی از خود فنا دان
چو پر گردد ز معشوقش بقا دان
![شیخ محمود شبستری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/shabestari.gif)
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۰۱ - حکایت راهبی که فریفته نشد به دعوی شیطان که گفت من عیسی ام از آسمان نزول کرده
همچو گویی به کف نوزادان
یک به یک از زد و بردش شادان
![جامی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jami.gif)
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۳۲ - رفتن برادران پیش پدر و درخواست کردن که یوسف را علیه السلام همراه خود به صحرا برند
حسد ورزان یوسف بامدادان
به فکر دینه خرم طبع و شادان
![جامی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jami.gif)
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۴۸ - رسیدن شب و عرضه کردن کنیزکان جمال خویش را بر یوسف علیه السلام تا به کدامیک از ایشان رغبت نماید
زلیخا جست وقت بامدادان
به یوسف راه خرم طبع و شادان
![جامی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jami.gif)
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۷۱ - وفات یافتن یوسف علیه السلام و هلاک شدن زلیخا از الم مفارقت وی
به دیگر روز یوسف بامدادان
که شد دلها ز فیض صبح شادان
![جامی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jami.gif)
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۷۳ - در پند دادن و بند نهادن فرزند ارجمند که دست ادراک در فتراک اکتساب کمالات استوار دارد و پای میل در ذیل اجتناب از جهالات برقرار وفقه الله لما یحبه و یرضاه
چو روبه گر شوی از نرم شادان
کشندت پوست از سر سگ نهادان
![جامی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jami.gif)
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۱۲ - رفتن مجنون روز دیگر به قبیله لیلی و ملاقات کردن باوی و به جهت ازدحام اغیار مجال سخن نایافتن
پر خون دل و دیده بامدادان
گردد به وصال دوست شادان
![جامی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jami.gif)
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۲۰ - رفتن مجنون پیش لیلی و به بانگ زاغ فال نیکو گرفتن و نذر کردن که اگر دیدار لیلی میسر گردد یک حج پیاده بگزارد
بستم چو گشاده طبع و شادان
احرام در تو بامدادان
![جامی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jami.gif)