وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۱
ترسم جنون غالب شود طغیان کند سودای تو
طوقم به گردن برنهد عشق جنون فرمای تو
میآیی و میافکند چا کم به جیب عافیت
شاخ گلی دامن کشان یعنی قد رعنای تو
وقتی نگاهی رسم بود از چشم سنگین دل بتان
[...]
وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۸
منفعل دل خودم چند کشد جفای تو
عذر جفای تو مگر خواهمش از خدای تو
گشت ز تاب و طاقتم تاب رقیب منفعل
هیچ خجل نمیشود طبع ستیزه رای تو
شب همه شب دعا کنم تا که به روز من شوی
[...]
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۸
مسازم نا امید از خود، چو گشتم مبتلای تو
که محروم از تمام خوبرویانم برای تو
در آن صحرا که گیرد هر شهیدی دامن قاتل
بود دست کسی و دامن شرم و حیای تو
شدی بهر فریبم سر گران با عز و خوشحالم
[...]
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۸ - کتابه عمارت باغ فیض بخش
کند آسمان چو تماشای تو
ستون وار بر سر دهد جای تو
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۱
ای سرو همچو سایه دوان در قفای تو
حسرت بهار را به خزان حنای تو
خوبان به دیده بستر راحت فکنده اند
از مخمل دوخوابه ی مژگان برای تو!
ماند به سبحه، بس که پی وعده ی وصال
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۷۱
گرچه شد از سرنوشت من نگارین پای تو
زیر پای خود ندید از سرکشی بالای تو
من چسان دل را عنانداری کنم جایی که هست
کوه طور از وحشیان دامن صحرای تو
گرچه نتوان یافت میدانم به جست و جو ترا
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۷۲
از کدامین باغ سوزد عاشق شیدای تو؟
پیش یکدیگر نظربازند سر تا پای تو
سروها چون سبزه خوابیده می آید به چشم
در گلستانی که گردد جلوه گر بالای تو
طوطیان را همچو مغز پسته گیرد در شکر
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۷۳
ای بهار آفرینش گرده سیمای تو
رشته جانها خس و خاشاک از دریای تو
جوی خون از دیده خورشید می سازد روان
چهره خاک از فروغ لاله حمرای تو
خاک تا گردن میان آب پنهان گشته است
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۷۴
ای قیامت پیش خیز قامت رعنای تو
فتنه آخر زمان ته جرعه صهبای تو
نیست خالی یک سر موی تو از سودای تو
پیش یکدیگر نظربازند سر تا پای تو
در ته خاکستر قمری نهان گردیده اند
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۴۲
مپسند پر ز داغ کنم از جفای تو
آن کیسه ها که دوخته ام بر وفای تو
در جبهه ستاره من این فروغ نیست
یارب به طالع که شدم مبتلای تو؟
طومار شکوه را نکنم طی به حرف و صوت
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۴۴
در هیچ پرده نیست، نباشد نوای تو
عالم پُر است از تو و خالی است جای تو
هر چند کاینات گدای در تواند
یک آفریده نیست که داند سرای تو
تاج و کمر چو موج و حباب است ریخته
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۵۴
چشمی که فتاد بر لقای تو
شد مشرق گوهر از صفای تو
هر روز هزار باد می میرد
هر کس که نمرد از برای تو
جان داد به خضر چشمه حیوان
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۰۹
ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو
نخل رعنایی به بارآورده بالای تو
حق ما افتادگان را کی توان پامال کرد؟
بوسه من کارها دارد به خاک پای تو
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۹۳
بس که سرزد شکوه رزق از لب گویای تو
شد دل گندم دو نیم از بدگمانی های تو
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۸۰
ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو
نخل رعنایی به بارآورده بالای تو
حق ما افتادگان را کی توان پامال کرد؟
بوسه من کارها دارد به خاک پای تو
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ترکیبات » ایام چهره خراشیدن صفحات به ناخن قلم - و هنگام سیه پوش گردیدن ابیات به نیل ماتم
گفتند جان ما همه بادا فدای تو
کو مرگ تا دو اسبه دویم از قفای تو
ما زنده و تو کشته، ندانیم از چه رو
ما را نکرد خصم، شریک جفای تو
فریاد ازان دمی که به میدان بازپرس
[...]
قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۳
جان چیست کش فدا نکنم از برای تو؟
خاکم به سر اگر نکنم جان فدای تو
پنهان ز غیر، شب همه شب با چراغ چشم
در کوچه تو میطلبم نقش پای تو
پروا نمیکنی و من از نالههای شب
[...]