عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۲۱ - حکایت
اگر این جام خواهی کرد تو نوش
ببر سر همچو منصور و تو مخروش
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۴ - در صفت پیر دانا و حکایت اسرار کردن کل با او فرماید
زمانی صبر کرد و گشت خاموش
دلش از شوق چون دریا زنان جوش
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۴ - در صفت پیر دانا و حکایت اسرار کردن کل با او فرماید
از این دریا مرا دل گشت بیهوش
چو کردم عین تحقیق ترا گوش
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۱ - حکایت
نظر میکرد او را دید خاموش
نمود عشق را میدید با هوش
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۳ - در صفت ره یافتن و می عشق خوردن و جانان دیدن به تحقیق گوید
خراباتی شو این جام کن نوش
اگر مردی در اینجا باش خاموش
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۳ - در صفت ره یافتن و می عشق خوردن و جانان دیدن به تحقیق گوید
منت دادم چنین تشریف در پوش
زمانی هم مشو ز اینجای خاموش
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۶ - در خطاب کردن با دل در اعیان کل و گذرکردن از تقلید فرماید
شدستآدم در این جنّات بیهوش
زبان اینجا نیارم کرد خاموش
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۲ - رفتن ابلیس به تلبیس در بهشت در دهان مار از جهت مکر کردن با آدم علیه افضل الصّلوات و اکمل التحیات
چنان پیدا شده با عقل و با هوش
زبان دربسته و او گشته خاموش
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۳ - در مناجات کردن شیطان با حق و یاری خواستن او در بیرون آوردن آدم (ع) از بهشت
ز وصلش جمله حیرانند و مدهوش
ز خود دربسته و با عقل خاموش
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۸ - سؤال کردن امیرالمؤمنین و امام المتّقین اسداللّه الغالب علی ابن ابی طالب علیه السّلام و جواب دادن نی در اسرارها فرماید
مئی کان بحر خورد و میزند جوش
کجاهرگز تواند بود خاموش
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۹ - در مکر کردن شیطان آدم را در خوردن گندم و ناپدید شدن شیطان و گندم خوردن حضرت آدم علیه السّلام و الصلاة فرماید
چنان حیران شدند ایشان و خاموش
ز حیرانی عجب گشتند مدهوش
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۰ - در عریانی و بی روئی آدم علیه السّلام گوید و ملامت کردن حضرت جبرئیل علیه السلام مر او را در خوردن گندم فرماید
ترا از ره ببرد و قول او گوش
بکردی و شُدَت حق کل فراموش
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۰ - در خطاب کردن با روح القدس و فضایل آن گفتن و عجز و مسکینی آوردن و تسلیم شدن در همه احوال فرماید
خروشم بر فلک دارد ملک گوش
نخواهم کرد من نامت فراموش
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۱ - درخواب دیدن عاشق که گوش معشوق بدست گرفته و از خواب بیدار شدن و گوش خود را در دست خود دیدن فرماید
نظاره کن زبان درکش تو خاموش
مشو چندین بهر چیزی بمخروش
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۰ - در جواب دادن حسین منصور بایزید را قدّس اللّه روحهما فرماید
چو مردان نوش کن و چندینی تو مخروش
ز دست شاه جام دوست مینوش
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۰ - در جواب دادن حسین منصور بایزید را قدّس اللّه روحهما فرماید
اگر طاقت بود آنرا کند نوش
بجز شه جمله را آرد فراموش
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۲ - در سؤال از پیر طریقت درسر نگاهداشتن از خلق و جواب دادن وی سائل را فرماید
مئی از دست کس بستان و کن نوش
که جز وی جمله گردانی فراموش
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۳ - سؤال کردن یکی از حسین منصور در دریافتن اسرار کلّ و جواب دادن او مسائل را
ز دیدارت منم حیران و مدهوش
تو بودی در من بیچاره خاموش
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۳ - سؤال کردن یکی از حسین منصور در دریافتن اسرار کلّ و جواب دادن او مسائل را
برافکن جسم و جان وگرد خاموش
شو اندر عشق کل اینجای مدهوش
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۳ - سؤال کردن یکی از حسین منصور در دریافتن اسرار کلّ و جواب دادن او مسائل را
ز حیرت شد در آنجا زار و مدهوش
ستاده در تحیّر مانده خاموش