گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲۵

 

در همه شهر خبر شد که تو معشوق منی

این همه دوری و پرهیز و تکبر چه کنی

حد و اندازهٔ هرچیز پدیدار بود

مبر از حد صنما سرکشی و کبر و منی

از پی آنکه قضا عاشق تو کرد مرا

[...]

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۷۶

 

گر برخیزد ز پیش چشم تو منی

بینی تو که بر محض فنا مفتتنی

حق مستغنیست لیک چون درنگری

چون نیست جز او، از که بود مستغنی

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب پانجدهم: در نیازمندی به ملاقات همدمی محرم » شمارهٔ ۷

 

چشم من دلخسته به هر انجمنی

چون خویشتنی ندید بیخویشتنی

چون همنفسی نیافتم در همه عمر

در غصّه بسوختم دریغا چو منی!

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و ششم: در معانیی كه تعلّق به صبح دارد » شمارهٔ ۲۲

 

ای صبح! چو دیدی بر من سیم تنی

بر عشرت ما خنده زدی بی دهنی

گر من بخرید می دمت از کاذب

بفروختیی همه جهان بر چو منی

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » گم‌شدن شبلی از بغداد

 

گفت این قومند چون تردامنی

در ره دنیا نه مرد و نه زنی

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت محمود که مهمان گلخن تاب شد

 

با تو در گلخن نشسته گلخنی

به که بی‌تو پادشاهی گلشنی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۶) گفتار عبّاسۀ طوسی در دنیا

 

چنین گفتست عبّاسه که دنیی

چو مُرداریست در گلخن بمعنی

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۲۸

 

نداند جز علی علم لدنی

که او برتر بود از هرچه بینی

عطار
 

عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۱۲ - در بیان مرد دین و شرح پیر فرماید

 

دوای جملهٔ انسی و جنی

همین درد است می‌باید که دانی

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۶ - ***

 

ور هزاران سال تو شیخی کنی

ور شوی در ملک عرفان تو غنی

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۲۲ - تنبیه حال گرفتاران دنیا و شیرین نمودن ایشان بطلب مولی

 

جمله خلقان را بدان چون گلخنی

خورده از حمّامی تن گردنی

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۴ - در بیان خبر دادن از جلوۀ ظهور مولوی رومی قدس سره

 

علم دین بخشد جهان را روشنی

تو ندیدی روشنی در گلخنی

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۵ - در نصیحت بترغیب دین و آئین نبی، و ترک دنیا و میل بعقبی

 

همچو شیطان عاق گشتی ای دنی

اندر این دنیا تو کمتر از زنی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۲۴ - الحكایة و التمثیل

 

آنکه باشد هر دو کونش ارزنی

خوشه چینی چون کند در خرمنی

عطار
 
 
۱
۲
۳