گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۹

 

در راه تو هر که راهبر شد

هر لحظه به طبع خاک تر شد

هر خاک که ذرهٔ قدم گشت

در عالم عشق تاج سر شد

تا تو نشوی چو ذره ناچیز

[...]

عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰

 

چو خورشید جمالت جلوه‌گر شد

چو ذره هر دو عالم مختصر شد

ز هر ذره چو صد خورشید می‌تافت

همه عالم به زیر سایه در شد

چو خورشید از رخ تو ذره‌ای یافت

[...]

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و نهم: در شوق نمودن معشوق » شمارهٔ ۱۷

 

تن زیر امانت تو خاکِ در شد

زیر قدم تو با زمین همبر شد

و آن دل که در آرزوی تو مضطر شد

در سینه ز بس که سوخت خاکستر شد

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی حیرت » گفتار یک صوفی با مردی که کلیدش را گم کرده بود

 

مر مرا اینجا شکایت شکر شد

کفر ایمان گشت و ایمان کفر شد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

بسی با عقل خود زیر و زبر شد

ولی هر لحظه عشقش گرمتر شد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

بسی کور از دعایش دیده ور شد

بسی مفلوج عاجز ره سپر شد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۶) حکایت یوسف و ابن یامین علیهما السلام

 

چو از یعقوب یوسف را خبر شد

بیکره برقعش از اشک تر شد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۴) حکایت شه زاده که مرد سرهنگ بر وی عاشق شد

 

چو آن سرهنگ را حالی خبر شد

نمی‌گویم بپای اما بسر شد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۱) حکایت عزرائیل و سلیمان علیهما السلام و آن مرد

 

چو او را دید از پیشش بدر شد

جوان از بیمِ او زیر و زبر شد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۵) حکایت پسر صاحب جمال و عاشق شوریده حال

 

چو از اندازه باران بیشتر شد

همی هر کس بزیر جامه در شد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۶) حکایت بهلول

 

چو سنگی سختش آخر کارگر شد

دلش ازدرد آن زیر و زبر شد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۱۳) مناجاة دیوانه با حق تعالی

 

اگر یک ذره دولت کارگر شد

به سوی آفتابت راهبر شد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش شانزدهم » (۱) حکایت پسر هارون الرشید

 

ز سر در درد هارون تازه‌تر شد

ز حیرت هر دم از نوعی دگر شد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او

 

چو زلفش دلربائی حلقه‌ور شد

بهر یک حلقه صد جان در کمر شد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او

 

چو تیر غمزهٔ او کارگر شد

ز سهمش رمح و زو پین در کمر شد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او

 

بگفت این وز پیش او بدر شد

بصد دل آن غلامش فتنه تر شد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و دوم » (۹) حکایت بایزید با مرد مسافر

 

کسی کو جاودانه محوِ زر شد

ز خود هرگز نداند با خبر شد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۴) حکایت وفات اسکندر رومی

 

همه عمرم درافسانه بسر شد

کِه خواهد از پی عمری دگر شد؟

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۲۶ - حکایت

 

وگر ابله بود زن را چو خرشد

به تن تیر بلا را چون سپر شد

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴