گنجور

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در نعت سید المرسلین صلی اللّه علیه و سلم

 

ز نورش ذرّهٔ خورشید و ماهست

همه ذرّات را پشت و پناهست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

یقینش شد که آن زن بی گناهست

ولی آنجا مقامش نه ز راهست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

ببین اینک یکی برجایگاهست

که مردم نیست انگشت سیاهست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۳) حکایت سلیمان داود علیهما السلام با مور عاشق

 

کلیم مور اگرچه بس سیاهست

ولیکن از کرداران راهست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۶) حکایت خواجۀ جندی با سگ

 

که گر سگ را میان خاک راهست

ولیکن با تو از یک جایگاهست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۴) حکایت شه زاده که مرد سرهنگ بر وی عاشق شد

 

جهان گر پر سفید و پر سیاهست

همی دان کان لباس پادشاهست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۲) حکایت ابلیس و زاری کردن او

 

که این قصّه نه زان روی چو ماهست

ولی رنگ گلیم من سیاهست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۱۰) حکایت ابلیس

 

چنین گفت او که لعنت تیر شاهست

ولی اوّل نظر بر جایگاهست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۱۲) حکایت شبلی رحمة الله علیه

 

اگرچه رانده و ملعونِ راه‌ست

همیشه در حضور پادشاه‌ست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش نهم » (۲) حکایت بهلول و گورستان

 

اگرچه نیک روشن جرمِ ماهست

به پیشش از زمین آب سیاهست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش نهم » (۱۳) حکایت سلطان محمود و عرض سپاه

 

بیا کاینجایگه عرض سپاهست

غرض زین عرض آن روی چو ماهست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۶) حکایت بهلول

 

فغان دربست و گفت او بی‌گناهست

منش کُشتم مرا کُشتن براهست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۶) حکایت بهلول

 

چو ناکامی مرا در پیشگاهست

بصد جان پیش او رفتن ز راهست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۱) حکایت اسکندر رومی با مرد فرزانه

 

چو بر آتش گذشتن عین راهست

چه پرسی گر سیاوش بی‌گناهست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۱۰) حکایت سنجر که پیش رکن الدین اکّاف رفت

 

گدا در راهِ او چون پادشاهست

شه دنیا گدای خاک راهست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش شانزدهم » (۲) حکایت هارون با بهلول

 

همه خاک زمین خون سیاهست

سیاوش وار خلقی بی گناهست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۱) حکایت آن حیوان که آن را هَلوع خوانند

 

بر او هفت صحرا پر گیاهست

پس او هفت دریا پیش راهست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیستم » (۷) حکایت یوسف با زلیخا علیه السلام

 

گرش در عشق تو دیده تباهست

دو چشم آب ریزش دو گواهست

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش شانزدهم » بخش ۱ - المقاله السادسه عشر

 

اگر ملکت ز ماهی تا بماهست

سرانجامت برین دروازه راهست

عطار
 
 
۱
۲