عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴
شکن زلف چو زنار بتم پیدا شد
پیر ما خرقهٔ خود چاک زد و ترسا شد
عقل از طرهٔ او نعرهزنان مجنون گشت
روح از حلقهٔ او رقصکنان رسوا شد
تا که آن شمع جهان پرده برافکند از روی
[...]
عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۷۴
چون جلوهٔ گل ز گلستان پیدا شد
بلبل به سخن درآمد و شیدا شد
در جام بلور کن می لعل که باغ
از مروارید ابر چون مینا شد
عطار » مختارنامه » باب پنجاهم: در ختم كتاب » شمارهٔ ۶
یک قطره ز فقرِ دل سوی صحرا شد
سرمایهٔ ابر و دایهٔ دریا شد
در هشت بهشت بوی مشک افتادست
زین رنگ که بر رگوی ما پیدا شد
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در نعت سید المرسلین صلی اللّه علیه و سلم
کسی کو با تو اینجا آشنا شد
در آخر بی شکی مرد خدا شد
عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۷) حکایت جوان گناه کار و ملایکۀ عذاب که برو موکّلند
بحق گویند خصم ما کجا شد
مگر در عالم باقی فنا شد
عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۷) حکایت جوان گناه کار و ملایکۀ عذاب که برو موکّلند
تو میدانی الهی کو کجا شد
اگر با ما نگوئی جان ما شد
عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۴) حکایت شه زاده که مرد سرهنگ بر وی عاشق شد
بخاک افتاد و هوش از وی جدا شد
ز حلقش نعرهٔ بی او رها شد
عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۲) حکایت سنگ و کلوخ
ولیکن آن کلوخ از خود فنا شد
ندانم تا کجا رفت و کجا شد
عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۸) حکایت پیر عاشق با جوان گازر
ز عشق روی او پشتش دو تاشد
دلش گردابِ دریای بلا شد
عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۱۱) حکایت مجنون و لیلی
چو در پای تو خار از بهر ما شد
گُلی میدان که با تو در قبا شد
عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او
بآخر جانی شیرین زو جدا شد
ندانم تا چرا آمد چرا شد
عطار » الهی نامه » بخش بیست و دوم » (۹) حکایت بایزید با مرد مسافر
ندانم تا چه افتاد و کجا شد
نمیبینم مگر از چشم ما شد
عطار » بلبل نامه » بخش ۲۰ - حکایت گربه و موش و باده
ازین پس گربهٔ گرگین که باشد؟!
که موشان را به پنجه سر خراشد؟
عطار » اسرارنامه » بخش هشتم » بخش ۳ - الحکایه و التمثیل
عصا در دست موسی اژدها شد
همه باطل فرو برد و عصا شد
عطار » اسرارنامه » بخش چهاردهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل
چو موسی هرک کوران را عصا شد
ز فرعونان ره پیرش خطا شد
عطار » اسرارنامه » بخش بیست و دوم » بخش ۵ - الحکایه و التمثیل
در آن ساعت که جان از تن رها شد
دو عالم آن زمان از هم جدا شد
عطار » اسرارنامه » بخش بیست و دوم » بخش ۵ - الحکایه و التمثیل
که داند؟ کاین دو را کز هم جدا شد
کجا بود و کجا آمد کجا شد؟
عطار » خسرونامه » بخش ۲۳ - زاری هرمز در عشق گل پیش دایه
دریغا ماهروی من کجا شد
کزو پشتم چو ماه نو دوتا شد