عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان
کار من روزی که میپرداختند
از برای این شبم میساختند
عطار » منطقالطیر » عزم راه کردن مرغان » عزم راه کردن مرغان
جمله او را رهبر خود ساختند
گر همی فرمود سر میباختند
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت حلاج که در دم مرگ روی خود را به خون خود سرخ کرد
چون زبان او همینشناختند
چار دست و پای او انداختند
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت خسروی که به استقبالش شهر را آراسته بودند و او فقط به آرایش زندانیان توجه کرد
دست و پایی نیز چند انداختند
زین همه آرایشی برساختند
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » گفتگوی مردی درویش با ابراهیم ادهم دربارهٔ فقر
اهل همت جان و دل درباختند
سالها با سوختن در ساختند
عطار » منطقالطیر » سیمرغ در پیشگاه سیمرغ » حکایت خطی که برادران یوسف هنگام فروش او دادند
روی یوسف باز مینشناختند
خویش را در پیش او انداختند
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۷ - نقل سخنی از شیخ عبدالله خفیف شیرازی معروف بشیخ کبیر
خویشتن را هر دو خادم ساختند
پیش سید سر به پیش انداختند
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۳۶ - قال جل و علا: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته»
پس نبی فرمود منبر ساختند
از جهاز اشترش افراختند
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۲ - ترغیب نمودن طالبان براه حق و بیان مستی و شور کردن، وظهور ولایت ولی را در هر نشأه بازنمودن، و شرح حال خود بر آن افزودن
که ترا چون حق ز گل پرداختند
بر همه عالم خلیفه ساختند
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۷ - در قبول نمودن نصیحت و بیان ادیان و ملل مختلفۀ مخترعان و توضیح دین هدی که طریقۀ آل مصطفی و مرتضی است
خانهٔ در شرع احمد ساختند
چار در خود اندر او پرداختند
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۷ - در قبول نمودن نصیحت و بیان ادیان و ملل مختلفۀ مخترعان و توضیح دین هدی که طریقۀ آل مصطفی و مرتضی است
دین احمد چار کرسی ساختند
دین و مذهب را در او پرداختند
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۷ - در قبول نمودن نصیحت و بیان ادیان و ملل مختلفۀ مخترعان و توضیح دین هدی که طریقۀ آل مصطفی و مرتضی است
چار مذهب ناگهان برساختند
دین و مذهب را برون انداختند
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۲ - در تنبیه حال غافلان و اظهار حقایق عارفان، و بیان یکتائی حق سبحانه و تعالی، و تکرار ظهور صفات او جل جلاله
خواب چشمت چون بهم درساختند
صبح بیداریت رادر باختند
عطار » مصیبت نامه » بخش پنجم » بخش ۱ - المقالة الخامسه
جمله دل در خدمت او باختند
خویشتن را خادم او ساختند
عطار » مصیبت نامه » بخش ششم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
چارصد دلبر بیک ره تاختند
خویش را در پیش آب انداختند
عطار » مصیبت نامه » بخش پانزدهم » بخش ۱ - المقالة الخامسة عشر
بس که ایمان بس که جان در باختند
تاجوی زر در میان انداختند
عطار » مصیبت نامه » بخش شانزدهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
سر بسر در سایهٔ او تاختند
خویش را بر یکدیگر انداختند
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و چهارم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل
آن یکی دیوانه را میتاختند
کودکانش سنگ میانداختند
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و پنجم » بخش ۹ - الحكایة و التمثیل
در گدائی عشق با هم باختند
در شهی با هم نمیپرداختند
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
هر دو عشق یکدگر میباختند
هر دو با دل سوختن میساختند