گنجور

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هشتم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

در شبی کز میغ شد عالم سیاه

بود مجنونی در افتاده به راه

در بیابانی میان رعد و برق

کرده برقش سوخته بارانش غرق

دیده پرخون راه میبرید سخت

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هشتم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

 

بود مجنونی همه در دشت گشت

گاه گاهی سوی شهر آمد ز دشت

چون رسیدی سوی شهر آن بیخبر

خوش باستادی و میکردی نظر

صد هزاران خلق بودی پیش و پس

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هشتم » بخش ۸ - الحكایة و التمثیل

 

بر زفان میراند یحیی بن المعاد

کای خداوندان علم و اعتقاد

قصرهاتان هست یکسر قیصری

خانه هاتان کسروی نه حیدری

جامه هاتان جمله خاتونی شده

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هشتم » بخش ۹ - الحكایة و التمثیل

 

خلق از حجاج بسیاری گریست

زآنکه با او کس نمی یارست زیست

جمله را خواند آن زمان حجاج و گفت

از شما من راز نتوانم نهفت

خویشتن را بنگرید ای مردمان

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هشتم » بخش ۱۰ - الحكایة و التمثیل

 

بامدادی شد بر سلطان ایاس

خوبیش بیحد و ملحش بی قیاس

صد شکن در گرد ماه افکنده بود

هر شکن صد پادشاه افکنده بود

شاه را پیوسته رو با روی او

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و نهم » بخش ۱ - المقالة التاسعة و الثلثون

 

سالک بیدل فغان برداشته

پیش دل شد دل ز جان برداشته

گفت ای حایل میان جسم و جان

عکس اسرار تو ذرات جهان

جملهٔ اسرار هست و نیست راست

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و نهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

عاشقی را بود معشوقی چو ماه

مهر کرده ترک پیش او کلاه

مدتی در انتظارش بوده بود

جان به لب پرخون دل پالوده بود

داد آخر وعدهٔ وصلیش یار

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و نهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

خسروی کاعجوبهٔ آفاق بود

خسروی او علی الاطلاق بود

دختری چون ماه زیر پرده داشت

از غمش خورشید ره گم کرده داشت

پای تا سر لطف و زیبائی و ناز

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و نهم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

گشت یک روز از ایاز نازنین

در میان جمع سلطان خشمگین

خواند پیش خود حسن را شهریار

گفت ازین پس با ایازم نیست کار

جان من میجوشد از وی چون کنم

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و نهم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

آن یکی پرسید از مجنون مگر

کز سخنها تو چه داری دوستر

گفت من لا دوستر دارم مدام

تاکه جان دارم مرا لا می تمام

گفت تا باشد نعم ای بیخبر

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و نهم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

کاملی بگذشت در آتش گهی

چون بدید آتش زهش شد ناگهی

چون به هوش آمد رفیقی بر رسید

کز چه مرغ عقلت از بر برپرید

گفت چون آتش بدیدم آن زمان

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و نهم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

 

کرهٔ میتاخت سلطان در شکار

میگریخت از وی شکار بیقرار

بر ایاز افتاد اشک آنجایگاه

شاه گفتش ای غلام نیک خواه

از چه پیدا شد چو باران اشک تو

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۱ - المقالة الاربعون

 

سالک راحت طلب ریحان راه

پیش روح آمد بصد دل روح خواه

گفت ای عکسی ز خورشید جلال

پرتوی از آفتاب لایزال

هرچه در توحید مطلق آمدست

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

رفت شبلی ابتدا پیش جنید

گفت هستم پای تا سر جمله قید

می چنین گویند در هر کشوری

کآشنائی را تو دادی گوهری

یا ببخش و گوهرم همراه کن

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

با پسر میگفت یک روزی عمر

طعم دین تو کی شناسی ای پسر

طعم دین من دانم و من دیده‌ام

زانکه طعم کفر هم بچشیده‌ام

جان چو در خود دید چندان کار و بار

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

بوعلی طوسی امام قال وحال

کرده است از میرکاریز این سؤال

کز حق آمد راه سوی بنده باز

یا ز بنده سوی حق برگوی راز

گفت ره نه زین بدان نه زان بدین

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

برفتاد از جان خرقانی نقاب

دید آن شب حق تعالی را بخواب

گفت الهی روز و شب در کل حال

جستمت پیدا و پنهان شصت سال

بر امیدت ره بسی پیموده ام

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

حق تعالی عرش را چون بر فراخت

صد جهان پر فرشته سر فراخت

حق بدیشان گفت بردارید عرش

زانکه این را بر نتابد اهل فرش

صد هزاران باره بیش اند از شمار

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۷ - در حق خویش گوید

 

این چه شورست از تو درجان ای فرید

نعره زن از صد زفان هل من مزید

گر کند شخص تو یک یک ذره گور

کم نگردد ذرهٔ از جانت شور

گر تو با این شور قصد حق کنی

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۸ - الحكایة و التمثیل

 

آن یکی بستد ز حیدر ذوالفقار

می نیارستش همی فرمود کار

عاقبت آن ذوالفقارش آورد باز

کرد برخود عیب او کردن دراز

حیدرش گفتا برای ذوالفقار

[...]

عطار
 
 
۱
۱۸
۱۹
۲۰
۲۱
sunny dark_mode